پورتال اهل‌بیت(ع) ـ وابسته به مجمع جهانی اهل‌بیت (ع)

سایت قرآن کریم، نهج‌البلاغه، صحیفه سجادیّه و ادعیه و زیارات پورتال اهل‌بیت علیهم‌السلام

دسته بندی مقالات

عنوان مقاله

وقايع آخر الزمان «تأملى در خطبه ۱۳۸ نهج البلاغه»
مولود توکلى


تعداد بازدید 673 دسته بندی: شرح برخی از بخشها
متن مقاله

چکيده:
حضرت على(ع) در خطبه ۱۳۸ نهج البلاغه عباراتى فرموده اند که به گمان اغلب شارحان نهج البلاغه از گوشه اى از وقايع آخرالزمان پرده برداشته است؛ شرايطى که در آن هدايت، دستخوش خيمه شب بازى هاى «هوى» خواهد شد، و قرآن به تبعيت رأى و قياس در مى آيد، و در نهايت به جنگى ويرانگر مى انجامد. منجى عالم، در چنين هنگامه اى، سردمداران را به زشتى کردارشان مؤاخذه خواهد کرد و بشر را فرا مى خواند که سيطره جهانى عدالت را به تماشا بنشينند؛ اما پيش از آن هنگامه طلايى، زمين دستخوش طغيانگرىِ يک خون ريز مى گردد. در نهايت حضرت على(ع) با ارائه اين نشانه هاى دقيق ضمن سفارش هايى مهم و حيات بخش، بشريت را از پايان سرنوشتش آگاه مى کند تا به سلاح بيدارى تجهيز شود.
کليد واژه ها:
نهج البلاغه، آخر الزمان، خطبه ۱۳۸، مهدى موعود(ع)، امام على(ع)

درآمد:
در همه اديان الهى، اخبارى مبنى بر پيش گويى وقايع آخرالزمان و در نهايت ظهور يک منجى وجود دارد. در مذهب بى بديل شيعه نيز اخبارى در اين مورد آمده است که علاوه بر نويد ظهور يک منجى شناخته شده ، به پيش گويى وقايع آخرالزمان نيز مى پردازد.
از آن جا که تحليل دقيق حوادث آخرالزمان، به شناخت و آگاهى از آن شرايط نياز دارد، دقت در چنين روايات، بسيار لازم و ضرورى است؛ چرا که اوضاع در آن زمان، آن چنان پرفتنه است که بازشناسى حق از باطل دشوار مى شود، و همين ضرورت، نگارنده را بر آن داشت تا به بررسى اين قبيل اخبار بپردازد. از جمله اين اخبار خطبه ۱۳۸ نهج البلاغه است که در آن عباراتى وجود دارد که بسيارى از شارحان، مقصود از اشاره هاى اميرالمؤمنين على(ع) در آن خطبه را با شرايط آخرالزمان منطبق مى دانند؛ هر چند در خود عبارات، قرينه روشن و آشکارى مبنى بر ارتباط آن با آخرالزمان وجود ندارد. اين جستار در پى آن است تا ضمن نقل اقوال شارحان، به نقد و بررسى آنها نيز بپردازد. اين خطبه در واقع از سه بخش جداگانه تشکيل شده که فراز بخش اول عبارت است از: «يَعطِفُ الهَوَى عَلَى الْهُدى إذا عَطَفُوا الْهُدَى عَلَى الهَوَى و يَعطِفُ الرَّأيَ عَلَىَ الْقُرآنِ إذا عَطَفُوا الْقُرآنَ عَلَى الرَّأْي» اين بخش ذيل عناوين جدال آخرالزمان، شيوه عملى منجى و امام آخرالزمان مورد بحث قرار مى گيرد. بخش ديگر که عبارت است از : «حَتّى تَقُومَ الْحَرْبُ بِکُمْ عَلَى سَاقٍ بادِيا نَوَاجِذُهَا مَمْلُوءَةٌ أَخْلَافُهَا حُلْوا رَضاعُهَا عَلْقَمَا عَاقِبَتُها . أَلا وَ في غَدٍ ـ وَ سَيَأْتى غَدٌ بِما لا تَعْرِفُونَ ـ يَأْخُذُ الْوَالِى مِنْ غَيْرِها عُمّالَها عَلَى مَساوِى ءِ أَعْمالِها وَ تُخْرِجُ لَهُ الاَرْضُ أَفالِيذَ کَبدِها وَ تُلْقِي إِلَيْهِ سِلْما مَقالِيدَها فَيُرِيْکُمْ کَيْفَ عَدْلُ السِّيرَةِ وَ يُحْييِ مَيِّتَ الْکِتابِ وَالسُّنَّةِ» بخش دوم ذيل عناوين نشانه هاى آخرالزمان و اصلاحات موعود بررسى مى شود. و بخش سوم نيز عبارت است از : «کَاَنّى بِه قَدْ نَعَقَ بِالشّامِ وَ فَحَصَ بِراياتِه فِي ضَواحِىَ کُوفَانَ فَعَطَفَ عَلَيْها عَطْفَ الضَّرُوس وَ فَرَشَ الأَرْضَ بِالرُّؤُوسِ. قَدْ فَغَرَتْ فَاِغرَتُهُ وَ ثَقُلَتْ فِي الأَرْضِ وَطْأَتُهُ، بَعيدَ الْجَوْلَةِ، عَظِيمَ الصُّوْلَةِ وَاللّه ِ لَيُشَرِّدَنّکُمْ فِي اَطْرافِ الأَرضِ حَتّى لايَبْقَى مِنْکُمْ إِلاّ قَليلٌ، کَالْکُحْلِ فِي العَيْنِ. فَلا تَزالُونَ کَذلِکَ حَتّى تؤُوبَ إِلَى الْعَرَبِ أَوازِبُ اَحْلامِها! فَالْزَمُوا السُّنَنَ الْقائَمةَ وَالآثارَ الْبَيِّنَةَ وَالْعَهْدَ الْقَريبِ الَّذِي عَلَيْهِ باقِي النُّبُوَّةِ وَ اعْلَمُوا اَنَّ الشَّيْطانَ اِنَّما يُسَنِّىَ لَکُمْ طُرُقَهُ لِتَتَّبِعُوا عَقِبَهُ» ذيل عناوين نشانه هاى ضد انقلاب آخرالزمان کيست؟ و وظيفه مردمان آخرالزمان، اين فراز مورد بحث و بررسى قرار مى گيرد. قابل ذکر است که بندهاى نقل شده، بخشى از متن اصلى خطبه است که سيد رضى آنها را انتخاب نموده و آورده است. گفتنى است که اين خطبه در منبع ديگرى يافت نشده و راهى براى فهم دقيق آن در پيش رو نيست.

جدال آخرالزمان:
خطبه ۱۳۸ نهج البلاغه از همان آغاز به گونه اى ايراد شده که گويى اميرالمؤمنين على(ع) در مقام بيان اخبارى مربوط به آينده است. استفاده از «إذا» ظرفيه در همان ابتداى خطبه اين امر را روشن تر مى سازد. خويى در منهاج البراعة بحث گسترده اى در مورد اِعراب بخش ابتدايى کلام حضرت، بيان مى کند که «إذا» در اين جا به هيچ وجه شرطيه نبوده و در واقع معناى ظرف مى دهد (ج ۸، ص ۳۴۷). خطبه مذکور که سيد رضى آن را تحت عنوان «يُومِى ءُ فيها إِلى ذِکْرِ الْمَلاحِم» نام گذارى کرده است اين گونه آغاز مى شود : «يَعْطِفُ الْهَوى عَلَى الْهُدى إِذا عَطَفُوا الْهُدى عَلَى الْهَوى وَ يَعْطِفُ الرَّأْىَ عَلَى الْقُرآنِ إِذا عَطَفُوا الْقُرآنَ عَلَى الرَّأْىِ»؛ خواهش نفسانى را به هدايت آسمانى باز مى گرداند و آن هنگامى است که [مردم] رستگارى را تابع هوى ساخته اند و رأى آنان را پيرو قرآن کند و آن هنگامى است که قرآن را تابع رأى خود کرده اند.
از ديدگاه شارحان نهج البلاغه، حضرت اميرالمؤمنين على(ع) در اين عبارات به فضا و شرايط آخرالزمان اشاره نموده و آن را ترسيم کرده اند. بيان حضرت در اين فراز به شکلى است که گويى به جدالى آخرالزمانى اشاره مى کند؛ به جدالى که در آن «هدايت» دستخوش خيمه شب بازى هاى «هوى» شده و «قرآن» به تبعيت «رأى» درمى آيد، و به نبردى در هنگامه اى سخت اشاره مى فرمايد که بشر چنان عنان خود را به نفسانيت خويش مى سپارد که زمام هدايت از کف مى رمد، و «رأى» به چنان جايگاهى دست مى يابد که کلام وحى را پيرو خويش مى شمارد. خويى در منهاج البراعة در شرح اين عبارت به رويکرد مردمان آخرالزمان نسبت به قرآن اشاره مى کند و مى نويسد: آنان قرآن را بنا به مذاهب گوناگون خويش به تأويل مى برند... و سؤال از اهل ذکر و رجوع به ولىّ امر را وا مى نهند (ج ۸، ص ۳۴۹). در چنين هنگامه پربلايى، به گفته صاحب معارج نهج البلاغه، اگر مردمان به يارى «هدى» اهتمام ورزند، به ناگاه «هوى» را يارى مى نمايند و از خواهش هاى نفس فرمان مى گيرند؛ به گونه اى که ياراى تميز ميان آن دو را ندارند، همان گونه از تميز ميان «رأى» و «قرآن» ناتوانند (ص ۲۲۸).

شيوه عملى منجى:
در چنين شرايط آشفته و نابسامان آخرالزمان، منجى اى ظهور خواهد کرد که با اتخاذ شيوه اى خاص، اوضاع را سامان مى بخشد، و آن شيوه احياى «هدى» و دميدن روحى تازه به «قرآن کريم» است. «هدى» معناى گسترده اى را در بر مى گيرد که به منظور درک بهتر کلام حضرت از توضيحى که مؤلف فى ظلال نهج البلاغه در مورد آن ارائه داده است مدد مى جوييم: مراد از هدى در اين جا عقلى است که هر امر نافع براى حيات را نيک مى شمارد و هر امر مضر براى حيات را زشت مى داند (ج ۲، ص ۲۹۷).
بنابراين، «هدى» همان عقل روشنگرى است که در وجود آدمى به وديعت نهاده شده، تا به مدد آن خير را از شر باز شناسد و در اوضاع پريشان آخرالزمانى، اين قوّه حيات بخش بشرى که اسير افسار گسيخته خواهش هاى نفسانى شده است احيا خواهد شد. وجود آن منجى، سبب نورانيتى مى شود که در پرتو انوارش، اين نيروى خدادادى، جانى تازه مى گيرد. بنابراين، با توجه به اين پيش گويى اميرالمؤمنين على(ع)، منجى بزرگ آخر الزمان، زمانى ظهور خواهد کرد که «هدى» ـ اين عقل روشنگر ـ به رنگ هوس هاى خام آدمى جامه مى پوشد و مردمان کلام وحى را به مريدىِ رأى خويش مى گيرند. منجى در چنين شرايطى بساط اين دگرگونى را برخواهد چيد، و واژگونى حقيقت را با ميزان خويش به سر منزلى امن خواهد رساند؛ و چه سر منزل و سرانجامى نيکوتر از هدايت که حلقه مفقوده اوضاع پيچيده آخرالزمان است، و چه ميزان و معيارى اطمينان بخش تر از سخن پروردگار که در پايان دوران زمين و زمينيان به وادى فراموشى سپرده خواهد شد؛ و اين شيوه عملى منجى موعود است: مجالى به «هدى» براى باليدن و دمى مسيحايى به «وحى»، که به پوستينى بى جان مبدّل گشته است.

امام آخرالزمان:
سخن اين جاست که او کيست؟ اين منجى بزرگ که بشريت گمشده در هزار توى «رأى» و «هوى» را به سعادت آباد «وحى» و «هدى» رهنمون مى کند، کيست؟ اکثر شارحان نهج البلاغه بر اين عقيده اند که اين فراز از خطبه به امام آخرالزمان اشاره دارد. ابن ابى الحديد در اين باره چنين مى نويسد: اين سخن اشاره دارد به وجود امامى که خداوند متعال او را در آخرالزمان خلق خواهد کرد، و در اخبار و روايات به وجود او وعده داده شده است (جلوه تاريخ در شرح نهج البلاغه، ج ۴، ص ۲۶۵). اما اين شارح معتزلى اشاره اى به هويت آن امام نمى کند.
ابن ميثم او را امام منتظر موعود مى خواند (اختيار مصباح السالکين، ص ۲۹۷)، و حاج ميرزا ابراهيم خويى او را اين چنين معرفى مى کند: او قائم منتظر آخرالزمان است که در اخبار و روايات به وى نويد داده شده است (الدرّة النجفية، ص ۱۷۷). نويسنده فى ظلال نهج البلاغه از قول اکثريت، او را «مهدى منتظر» مى خواند و با ذکر دليل، مدعايش را چنين شرح مى دهد: شکى نيست که مقصود اوست، چرا که احاديث فراوانى از طريق اهل سنت و نيز شيعيان در اين مورد وارد شده است؛ زيرا او رأى و قياس عمل نمى کند و امور را با منافع خاص نمى سنجد بلکه مقياس و معيار در همه زمينه ها نزد او قرآن کريم و عقل سليمى است که به آن اشاره کرديم؛ به طورى که اگر همه مردم بر امرى اجماع کنند ـ حال آن که پشتوانه اى به يکى از اين دو نداشته باشد، ـ نزد او بدعت و گمراهى شمرده مى شود (ج ۲، ص ۲۹۸). موسوى در شرح نهج البلاغه خويش به صراحت او را مهدى فرزند امام حسن عسکرى(ع) مى خواند که پيامبر به ظهور او نويد داده است (ج ۲، ص ۴۰۹ و ۴۱۰). بى گمان از ديدگاه ژرف نگر شيعه، بزرگمردى که قادر است به اذن خداى تعالى شرايط پريشان آخرالزمان را سامان بخشد کسى نيست جز همو که طبق روايات صريح منقول، دوازدهمين حقيقت تابناک عالم، همنام نبى مکرم اسلام و فرزند امام حسن عسکرى(ع) است.

نشانه هاى قيام آخر الزمان:
اوضاع نابسامان آخرالزمان مقدمات جنگى وحشتناک و ويرانگر را فراهم مى سازد؛ نبردى به غايت خونين و هراس انگيز که اميرالمؤمنين(ع) اين گونه از آن ياد مى کنند:
«حَتّىَ تَقُومَ الحَرْبَ بِکُمْ عَلَى ساقٍ باديا نَواجِذُها، مَمْلُوءَة أَخلافُها، حُلْوا رَضاعُها، عَلْقَما عاقِبَتُها» تا آن که آتش جنگ ميان شما افروخته گردد و از شرار آن همه چيز بسوزد و چون شير خشمگين دندان نمايد؛ و چون ماده شترى از اين سو و آن سو آيد، پستان ها پر از شير و مکيدن آن شيرين، اما پايان آن تلخ و زهرآگين. «الساق» را «الشدّة» معنا کرده اند (شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحديد، ج ۹، ص ۴۱)، و از ديدگاه مؤلف اختيار مصباح السالکين (ص ۲۹۸)، و نيز مؤلف الدرّة النجفية (ص۱۷۷)، اين واژه کنايه از شدت آن نبرد آخرين دارد. حضرت على(ع) با به کارگيرى تعبير زيباى بادِيا نَواجِذُها وحشت اين نبرد خونين را به تمامى به تصوير مى کشد. دندان نماياندن جنگ، به شدت خوفناکى جنگ اشاره دارد؛ چه آن که به قول ابن ابى الحديد همان گونه که «نواجذ» يعنى دورترين دندان ها که در حالت خنده شديد نمايان مى شوند، در آن قيام آخرالزمان نيز، جنگ دندان هاى بُرنده خويش را به رخ مى کشد (ج ۹، ص ۴۱). ديگر شارحان نهج البلاغه اين تعبير را، از اوصاف درندگان به هنگام خشم دانسته اند که به هر ترتيب با تصويرگرى زيباى حضرت اميرالمؤمنين على(ع) از نبردى وحشت انگيز حکايت مى کند (اختيار مصباح السالکين، ص ۲۹۸؛ الدرّة النجفية، ص ۱۷۷). اين آشوب آخرالزمان در آغاز براى فتنه جويان دلچسب و شيرين به نظر مى رسد و عبارات مَمْلُوءَةٌ أَخلافُها و حُلْوا رَضاعُها نمايانگر همين امر است، که البته در نهايت با تعبير عَلْقَما عاقِبَتُها معنايى عميق مى يابد؛ چه آن که به قول خويى: طعم شيرين آرزوى پيروزى بر جان ها مى نشيند، اما در نهايت چيزى جز کشتار و هلاکت بر جاى نمى ماند (ج ۸، ص ۳۳۵).
از نگاه مؤلف فى ظلال نهج البلاغه نيز در آغاز جنگ، اهل جهالت به شوق مى آيند و آفرين مى گويند ، ولى در نهايت با جنگى ويرانگر روبرو مى شوند که همه را مى سوزاند (ج ۲، ص ۲۹۸). بنابراين، از نگاه حضرت على(ع) در ظلمات اين مبارزه دشوار، فرجامى تلخ نصيب آشوبگران خواهد شد و آتش پرشراره اش بسى سوزناک خواهد بود.

اصلاحات موعود:
سلطان بى چون و چراى کلام، حضرت على(ع) در ادامه خطبه، به سرانجامى که منجى بشريت براى آشوبگران رقم خواهد زد اشاره مى کند: «أَلا وَ فى غَدٍ ـ وَ سَيَأتىِ غَدٌ بِما لا تَعرِفُونَ ـ يِأخُذُ الوالىِ مِن غَيرِها عُمّالَها عَلَى مَسَاوِىء أَعْمالِها»؛ آگاه باشيد که فردا ـ و که داند که فردا چه پيش آرد ـ فرمانروايى که از اين طايفه (امويان) نيست عاملان حکومت را به جرم کردار زشتشان بگيرد و عذرى از آنان نپذيرد. و سپس عباراتى مى فرمايند که تصوير زيبايى از تسليم کائنات در برابر آن مصلح جهانى ارائه مى نمايد: «وَ تُخرِجُ لَهُ الأَرْضُ أَفاليذَ کَبِدِها وَ تُلقى إلَيهِ سِلْما مَقَالِيدَها» زمين گنجينه هاى خود را برون اندازد و کليدهاى خويش را از در آشتى تسليم او سازد. اين عبارات به قول نويسنده فى ظلال نهج البلاغه نشانگر آن است که همه چيز مطيع اوست (ج ۲ ، ص ۲۹۹). آرى؛ زمين و زمان خاضعانه سر به فرمان و تعظيم او فرود آرند، و زبان جز به اطاعت او نگشايند و در واقع در پرتو چنين مُصلحى عدالت محقّق خواهد شد. امام على(ع) در ادامه خطبه چنين مى فرمايند:
«فَيُريکُم کَيْفَ عَدْلُ السِّيرَةِ و يُحْيِى مَيِّتَ الکِتابِ وَالْسُّنَّةِ» پس روش عادلانه را به شما بنمايد، و آنچه از کتاب و سنّت مرده است زنده فرمايد. بنابراين، از ديدگاه مولى الموحدين على(ع) هدف نهايى قيام مصلح، عدالت سايه گستر جهانى و احياى کتاب و سنت است که بى گمان به تحقق خواهد پيوست.

نشانه هاى ضد انقلاب آخرالزمان:
پيش از عصر طلايى عدالت محور جهانى، زمين دستخوش ويرانگرىِ فردى خون ريز مى گردد که آن چنان مردمان را لگدمالِ بيدادگرى و ديوسيرتى خويش مى کند که جز اندکى از مردم را باقى نمى گذارد. امير کلام حضرت على(ع)، اين دژخيم را چنين معرفى مى کند: گويى او را مى بينم که از شام بانگ برداشته، و پرچم هاى خود را در اطراف کوفه برافراشته است. همچون ماده شتر بدخو که دوشنده خود را با دندان بدرّاند [رعيت خويش را در خاک و خون بغلطاند] سرها را بر زمين بگستراند. دهانش گشاده، ستم و بيداد را بنيان نهاده، به هر سو تازان، و حمله او سخت گران است. به خدا که شما را در اين سوى و آن سوى زمين پراکنده گرداند، چندان که از شما جز اندکى (به مقدار سرمه چشم) باقى نماند. سپس پيوسته چنين باشيد تا آن که عرب بر سر عقل آيد و در پى نظم کار خويش برآيد. تصوير ارائه شده از اين فرد، نمايانگر شدت جور و ستمى است که او بر مردم روا مى دارد. عبارت «فَغَرَتْ فاغِرَتُهُ» از نگاه مؤلفانِ اختيار مصباح السالکين (ص ۲۹۷)، الدرّة النجفية (ص ۱۷۷) و فى ظلال نهج البلاغه (ج ۲، ص ۳۰۰)، به معناى باز کردن دهان براى شکار است که کنايه از درّندگى وى دارد. عبارت «ثَقُلَتْ فِى الاَرْضِ وَطْأَتُهُ» نيز به شدت جور و وحشى گرى، و نيز کثرت ياران و سربازانش اشاره دارد (الدرّة النجفية، ص ۱۷۷؛ فى ظلال نهج البلاغه، ج ۲ ، ص ۳۰۰)؛ همان طور که بَعيدَ الْجَوْلَةِ از وسعت تصرفات و تملک و جولان او در شهرهاى دور حکايت مى کند (اختيار مصباح السالکين، ص ۲۹۷)، و اين نبرد در نهايت به کشته شدن انبوهى از مردم ختم مى شود که حضرت اميرالمؤمنين على(ع) با عبارت «سرمه اى در چشم» به اندکىِ تعداد مردمانى که باقى مانده اند اشاره مى فرمايد. روايتى نيز در جاى ديگر از ايشان نقل شده است که از همين مسئله به عنوان يک پيش گويى قبل از قيام آخرالزمان ياد مى کنند: «لا يَخْرُجُ المَهديُ حَتّى يُقْتَلُ ثُلْثٌ و يَموتَ ثُلْثٌ و يبقى ثُلْثٌ» (کنز العمال ، ح ۳۹۶۶۳) مهدى ظهور نمى کند مگر بعد از آن که يک سوم مردم کشته شوند، يک سوم بميرند و يک سوم ديگر باقى مانند.

ضد انقلاب آخرالزمان کيست؟
سؤال اين جاست که اين فرد فتنه جو و ويرانگر کيست که اين چنين حضرت اميرالمومنين على(ع) مردمان را از زشتخويى او آگاه مى کند، تا به ناگاه در دام مکر و حيله اش گرفتار نشوند و در صف يارانش جاى نگيرند. راجع به مرجع ضمير فردِ مورد خطاب اقوال متعددى ذکر شده است. ابن ابى الحديد شخص مورد نظر را عبدالملک بن مروان مى داند. او به گونه اى به شرايط نابسامان زمان و به تخت نشستن عبدالملک در شام و نيز زمامدارى فرزندانش اشاره مى کند که سرانجام با بازگشتن عقل هاى پوشيده اعراب به پايان مى رسد: اين موضوعِ خبر دادن از کار عبدالملک بن مروان، و چگونگى ظهور او در شام، و سپس پادشاهى او بر عراق و اشاره به کشته شدن بسيارى از اعراب است که به روزگار حکومت عبدالرحمان بن اشعث و مصعب بن زبير روى داد... ممکن است اين اشکال به ذهن خواننده خطور کند که چگونه على(ع) فرموده است تا عقل هاى پوشيده اعراب به ايشان برگردد؛ و از اين جمله چنين فهميده مى شود که اين کار بايد به روزگار پسر مروان باشد و حال آن که ظاهراً چنين بوده، است و عبدالملک در حالى که پادشاه بوده، در گذشته است و پادشاهى او با برگشت عقل هاى پوشيده اعراب نابود نشده است. مى گويم: چنين تو را پاسخ مى دهم که مدت پادشاهى فرزندان عبدالملک هم در واقع پادشاهى خود اوست و پادشاهى از فرزندان مروان زايل نشد تا آن که خِرد و عقلِ پوشيده عرب به خودش برگشت، و منظور از عرب در اين جا بنى عباس و ديگر اعرابى است که هنگام ظهور دولت آنان از ايشان پيروى کردند...» (جلوه تاريخ در شرح نهج البلاغه، ج ۴، ص ۲۶۶). نگارنده معارج نهج البلاغه مقصود از شخص مورد نظر را مختار بن ابى عبيده ثقفى مى داند. از ديدگاه وى اين اخبار حاکى از کثرت قتل و خونريزى در آن زمان است، که در واقع نوعى عقوبت دنيوى براى اهل کوفه به شمار مى رود چه آن که آنان بر اميرالمؤمنين(ع) آزار رساندند و در امر حکمين با او مخالفت ورزيدند و حق فرزندانش را ضايع نمودند؛ و اين چنين خداوند مختار بن ابى عبيده ثقفى را بر آنان مسلط مى سازد تا کسانى از آنان را که در لشگر شمر بن ذى الجوشن در جنگ با امام حسين(ع) حضور داشته اند بکشد و کشت و کشتار همچنان در آن جا ادامه مى يابد (ص ۲۳۱). اما مؤلف حدائق الحقائق در ابتداى بحث در اين باره، فرد مورد نظر را سفيانى مى داند و همچنين ديگر کسانى که در آخرالزمان به خروج آنان اشاره شده است (ص ۶۱۶). ابن ميثم راجع به فرد مورد خطاب نظر خاصى ارائه نمى دهد و تنها با عبارت «قيل» به ذکر نظر ديگران مى پردازد و مى گويد که در اين خطبه به عبدالملک بن مروان اشاره شده است چرا که هنگامى که بعد از پدرش خليفه شد به شام آمد و پس از قتل مصعب بن زبير به کوفه رفته، حجاج را برمى گزيند و کعبه را ويران مى کند (اختيار مصباح السالکين، ص ۲۹۸ و ۲۹۹). در الدرّة النجفية نيز بر اساس آنچه بعضى شارحين گفته اند فرد مورد نظر عبدالملک بن مروان است (ص ۱۷۸). مؤلف منهاج البراعة بر اين عقيده است که فرد مورد اشاره سفيانى است که ظاهرا علامه مجلسى نيز بر آن تصريح داشته اند و سپس به نقل اقوال ديگر شارحان مى پردازد (ج ۸، ص ۳۵۹)؛ اما نويسنده فى ظلال نهج البلاغه به صراحت مى گويد که نمى داند شخص مورد نظر امام کيست، اما نظر پيشينيان قبل از خود را مبنى بر آن که فرد مذکور عبدالملک بن مروان است را رد نمى کند (ج ۲، ص ۲۹). به عقيده نگارنده با توجه به آن که سياق کلى اين خطبه پيش گويى وقايع آخرالزمان است، نمى توان فرد مورد نظر را مطابق گفته بعضى شارحين، افرادى چون عبدالملک بن مروان و يا مختار بن ابى عبيده ثقفى دانست؛ چرا که اين فراز از خطبه نيز بى گمان متناسب با سياق کلى سخن، به امرى آخرالزمانى اشاره مى کند که به احتمال زياد رأى صواب آن است که فرد مورد نظر را سفيانى بدانيم که در آخرالزمان به جنگى خونين دست خواهد زد.

وظيفه مردمان آخر الزمان:
اميرالمؤمنين على(ع) در بخش پايانى خطبه به تبيين وظيفه مردم در آن هنگامه پر هراس مى پردازد: «فَالْزِمُوا السُّنَنَ الْقائِمَةَ وَالآثارَ البَيِّنَةَ وَالعَهْدَ القَرِيبَ الَّذى عَلَيهِ باقِى النّبُوَّةِ . وأَعلمُوا أَنَّ الشَّيطانَ إنَّما يُسَنِّى لَکُمْ طُرُقَهُ لِتَتَّبِعُوا عَقِبَه». پس بر سنت پيامبر بمانيد که برپاست و بر آثار [او] که هويداست، و عهدى که زمانى بر آن نگذشته، و نشانى که از پيامبر به جا مانده است. و بدانيد که شيطان راه هاى خود را براى شما هموار مى کند تا در پى او برويد و از راه خدا به در شويد.
حضرت پس از ارائه علامات ظهور، مردم را به پايمردى در مورد سنت هاى برپا، و پيمانى که زمانى چند بر آن نگذشته است هشدار مى دهد، تا مبادا در آن دورانِ نابسامان از پى راه هايى که شيطان فراهم مى کند روانه شوند. اين انذار به خوبى نمايانگر آن است که آن شرايط ، به حدى پيچيده و غريب است که ممکن است مردمان به سادگى از تشخيص حق باز بمانند، و در جاده اى شيطانى گام بردارند؛ جاده اى که شيطان او را براى مردم هموار مى سازد تا به سادگى آنان را شکار حيله هاى خويش کند.

کتابنامه:
- اختيار مصباح السالکين، ميثم ابن على بن ميثم بحرانى، تصحيح: محمد هادى امينى، بنياد پژوهش هاى اسلامى آستان قدس رضوى، مشهد، ۱۳۶۶ ش.
- جلوه تاريخ در شرح نهج البلاغه، محمود مهدوى دامغانى، نشرنى، تهران، چاپ دوم، ۱۲۷۵ ق.
- حدائق الحقائق فى شرح نهج البلاغه، قطب الدين حسين بن حسن بيهقى کيدرى، تصحيح: عزيزاللّه عطاردى، ۱۳۷۵ ه . ش.
- الدرّة النجفية، ابراهيم بن حسين خويى، ۱۲۹۱ ق.
- شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحديد، تحقيق: محمد ابوالفضل ابراهيم، کتابخانه عمومى آية اللّه مرعشى نجفى، چاپ اول، قم ، ۱۳۳۷ ه . ش.
- شرح نهج البلاغه، سيد عباس موسوى، دارالرسول الاکرم، طبقه الاولى، بيروت، ۱۴۱۸ ق.
- فى ظلال نهج البلاغه، محمد جواد مغنيه، دارالعلم للملايين، نوبت سوم، بيروت، ۱۳۵۸ ش.
- کنز العمال فى سنن الأقوال والأفعال، علاء الدين على المتقى ابن حسام الدين الهندى، (متوفى ۹۷۵ ه . ق)، ضبط: حسن رزوق، تصحيح: صفوة السقاء، مکتبة التراث الإسلامى، الطبقه الاولى، بيروت، ۱۳۸۹ ق.
- معارج نهج البلاغه، ظهيرالدين أبى الحسن على بن زيد البيهقى، تحقيق: محمد تقى دانش پژوه، اشرافِ السيد محمود مرعشى، چاپ اول، قم، ۱۴۰۹ ق.
- منهاج البراعة فى شرح نهج البلاغه، ميرزا حبيب اللّه هاشمى خويى، تصحيح: سيد ابراهيم ميانجى، مکتبة الاسلامية، نوبت چهارم، تهران، ۱۳۵۸.
- ترجمه نهج البلاغه، جعفر شهيدى، شرکت انتشارات علمى و فرهنگى، تهران، ۱۳۷۸ ش.


منابع و مراجع

منبع: www.hadith.net


مقالات ارائه شده لزوماً منعکس کننده نظر مجمع جهانی اهل البیت (علیهم السلام) نمی باشد

نام  


ایمیل  


متن نظر