عنوان مقاله
نقد و بررسي مباحث تاريخي نامة ۳۶ در ترجمهها و شرحهاينهج البلاغه
دکتر محمد علي چلونگر
علياکبر عباسي
متن مقاله
چکيده:
غارتگريهاي سرداران معاويه در قلمرو حکومتي حضرت امير(ع) با تهاجم ضحاک بن قيس آغاز شد و با کشتارهاي بُسربن ارطاه پايان يافت. با بررسي و تجزيه و تحليل سخنان و بيانات امير مؤمنان(ع) در نامه ۳۶ و مراجعه به منابع متقدم ميتوان دريافت که اين نامه در جواب نامه برادر علي(ع)، عقيل نوشته شده و درباره غارتگري سردار معاويه، ضحاک بن قيس فهري به قلمرو حکومتي امام در سال ۳۸ هجري است. شواهد و قراين و تحليل مباحث نامه ۳۶ حاکي از آن است که مباحث نامه نميتواند به ماجراي غارت بسر بن ارطاه بر يمن در سال چهل هجري مربوط باشد. درگير شدن سپاه امام با لشکريان ضحاک و درگير نشدن سپاهيان آن حضرت با نيروهاي بُسر در جريان حمله و غارت او، همچنين شهادت امام همزمان با اواخر حمله بسر و زنده بودن امام و نامه نگاشتن ايشان پس از حمله ضحاک از جمله دلايل مربوط بودن نامه به ماجراي ضحاک و نه بسر است.
کليد واژهها:
امام علي(ع)، غارات، ضحاک بن قيسفهري، بسر بن ارطاه، نامه ۳۶ نهجالبلاغه.
درآمد:
نهج البلاغه بخشي از خطبهها، نامهها و کلمات قصار حضرت علي(ع) است که بيشتر در دوران پر حادثه خلافت ايشان ايراد گرديده و يا نوشته شده است. در بين خطبهها و نامهها و حتي کلمات قصار مواردي پيدا ميشود که تمام خطبهو يا کل نامه توسط گردآورنده اين کتاب شريف جمع آوري نشده است. يک نمونه از آنها، نامه ۳۶ نهج البلاغه است که نيمي از آن در نهج البلاغه گردآوري شده است. نامه ۳۶ نهج البلاغه، نامه امام به برادرشان عقيل بن ابيطالب بود که در آن، از درگيري سپاه علي(ع) با سپاهيان دشمن سخن رفته و پس از آن، امام از قريش شکوه نموده که طوايف مختلفش با هم بر ضد ايشان هماهنگ شدهاند. در ادامه هم، امام از قاطعيت خويش در برابر دشمنان با وجود پراکندگي کوفيان و رشد بيتفاوتي در بين آنان ياد نموده است. با توجه به اين که نيمه اول نامه در اين کتاب شريف نيست، ابهاماتي درباره دليل نوشته شدن نامه و ماجراهاي مربوط به آن و شخصيتهاي مد نظر امام در نامه مطرح است. به راستي چه کسي از دشمنان امام در اين نامه مدنظر ايشان است و آن حضرت درباره کدام سردار معاويه در نامه صحبت کرده است؟ در اين مقاله سعي شده با بررسي شواهد و قراين و مراجعه به منابع متقدم، مباحث تاريخي نامه ۳۶ نهج البلاغه و شخصيتهاي مد نظر امام در اين نامه و سخنان آن بزرگوار درباره قريش و مردم کوفه مورد بحث و بررسي قرار گيرد. از پيشامدهاي دردناک دوران حکومت امير المومنين(ع) آشفتگيهايي است که سرداران معاويه، پس از نهروان، در قلمرو حکومتي حضرت علي(ع) انجام ميدادند. آن حضرت تقريباً نزديک به نيمي از دوران امارتش را با اين معضل مواجه بود و کوفيان به سرعتي که لازم بود، جواب اين غارتگريها را نميدادند. اخلالهاي سرداران سفاک و خونريز معاويه نيز روندي تدريجي و رو به گسترش از آغاز سال ۳۸ تا سال چهل هجري داشت. انعکاس اين حملات و شدت و ضعف آن در خطبهها و نامههاي علي(ع) منعکس شده است. يکي از اين نامهها نامه ۳۶ است.
زمينههاي غارتگري سرداران معاويه در قلمرو حکومتي امام:
امام در اين نامه از دو موضوع به عنوان زمينههاي ايجاد اين غارتگريها و ناامنيها ياد نموده است: اول، هماهنگي قريش بر ضد آن حضرت و دوم، پراکندگي کوفيان و بي تفاوت بودن مردم کوفه نسبت به اوامر حضرت امير(ع). علي(ع) در جاهايي به کارشکنيهاي قريش و نقش اصلي آنها در دوري امام از خلافت اشاره مينمايد (1). قريشيان پيامبر(ص) را نيز بسيار آزردند و از مکه بيرون کردند؛ در مدينه جنگهاي زيادي بر آن حضرت تحميل نمودند. آنان مغرور بودند؛ ديگران به حکومت آنان راضي بودند، اما آنها تسليم حکم ديگران نميشدند.(2) ساير عربها چشم به دهان قريش داشتند و طوايف قريش با هم بر ضد امام علي(ع) هماهنگ بودند. اين هماهنگي قبل از خلافت علي(ع) بود و به دوران خلافت ايشان هم کشيده شد. ابن ابي الحديد در اين باره مينويسد: دليل اين که بعضي از مردم در صفين به دنبال عمار بودند، تا طرف حق را بشناسند و در اين مورد به احاديث پيامبر درباره عمار استناد مينمودند و روايات مهمتر و بيشتر از آن را درباره علي(ع) نميدانستند، اين است که تمام طوايف قريش، با تمام توان، بعد از رحلت پيامبر(ص) سعي نمودند، فضايل و خصايص علي را از زبان پيامبر پوشيده نگهدارند.(3) دوم، پراکندگي مردم کوفه بود. به نظر ميرسد يکي از مهمترين دلايل بيتفاوت شدن کوفيان نسبت به جهاد با معاويه و پراکندگي آنان، رشد انديشه قاعدين در بينشان بود؛ تفکري که کشتارهاي داخلي جهان اسلام را محکوم مينمود. طرفداران اين تفکر احاديثي را در اين باره از پيامبر، بدين مضمون، که نبايد با اهل قبله جنگيد نقل ميکردند.(4) اين سخنان از سوي شخصيتهاي بانفوذي چون سعد بن ابي وقاص، عبدالله بن عمر، محمد بن مسلمه و اسامة بن زيد نقل ميشد. شعارهاي آنها به ظاهر فريبنده بود، اما راه حلي را براي حل ياغيگريها ارائه نميدادند. تفکر آنان قبل از صفين جايي براي عرضاندام در کوفه نداشت و اربد فزاري ـ که با فراخواني مردم به جهاد با گستاخي مخالفت نمود ـ توسط مردم کوفه به قتل رسيد؛ (5) اما ولي بعد از کشتار صفين، اين انديشه در بين بسياري از کوفيان رسوخ کرد و باعث بي تفاوتي آنان نسبت به جهاد با معاويه گرديد تا جايي که بر اساس اين طرز فکر، ابوموسي را انتخاب نمودند و ميگفتند او بود که ما را از آنچه بر سرمان آمد، بر حذر داشت.(6) اين بيتفاوتيها معاويه را گستاخ نمود تا دست به غارتگريهايي در قلمرو امام علي(ع) بزند. البته شهادت سرداران با نفوذي چون مالک اشتر نخعي، عمار ياسر مذحجي، هاشم مرقال و زيد بن صوحان عبدي زمينه را براي جسارت ياران معاويه در دست زدن به اين اقدامات فراهم مينمود.
درباره نامه ۳۶:
نامه ۳۶ نهج البلاغه از آن دسته نامههاي امير مؤمنان(ع) است که به طور کامل توسط سيد رضي جمعآوري نشده و تنها بخشي از آن در نهج البلاغه موجود است. اين مسأله باعث شده تا در ابتداي نامه ضمايري مطرح شود که شارحان و مترجمان محترم اين کتاب شريف در توضيحات و تعليقات مربوط به آن دچار اشتباه شوند؛ در حالي که با بررسي متن نامه و تحليل جملات و بيانات امام و تدبر در منابع متقدمتر از نهج البلاغه ـ که متن کامل نامه در آن کتابها ذکر شده ـ ميتوان حقيقت موضوع و شخصيتهاي اصلي مورد بحث در نامه حضرت امير(ع) را شناخت.
مترجمان وشارحان و نامه ۳۶:
در ترجمهها بيشتر به اين نکته اشاره شده که شخص مورد نظر علي(ع) در ابتداي نامه، بسر بن ارطاه است و يا در بعضي ترجمهها از شخص مورد نظر ياد نشده است. در اين نامه در نهج البلاغه به نام شخص مورد نظر تصريح نشده و در همان ابتداي نامه ذکر شده است که: «فسـرحتُ اليـه جيشأ کثيفأ من المسلمين». (7) در يکي از ترجمهها در تعيلقات نامه ۳۶ درباره شخص مورد اشاره امام آمده است: بسر پسر ارطاه که به دستور معاويه به يمن غارت برد.(8) مترجمي ديگر درباره علت نگارش نامه مينويسد: عقيل به امير مؤمنان نوشته بود که ياران امام با من ياري نکردند و دشمن پيروز گرديد.(9) و از اين که متن نامه و بحث امام(ع) درباره کدام سردار معاويه است، سخني به ميان نميآورد. در ترجمهاي ديگر از نهج البلاغه نيز ميبينيم: «علي سپاهي به سوي خصم فرستاده بود»(10) و اين که منظور علي(ع) کدام خصم است، هيچ اشاره اي ندارد. در يکي از ترجمههاي معروف و قديمي هم درباره ضمير «او» در نامه در داخل پرانتز کلمه دشمن نوشته شده است؛(11) در حالي که سخن، توضيح و تعليقي درباره شخص و يا افراد مورد نظر امام و مصداق ضمير ذکر شده در نامه ندارد. يکي از تصحيحکنندگان اين کتاب شريف نيز با اين که درباره اين نامه کوتاه، در بخش توضيحات از شماره ۳۷۷۳ تا ۳۷۹۶ بحث نمود و توضيحات لغوي لازم را ذکر کرده، (12) از بيان دشمن مورد نظر امام و نام و نسبش خودداري کرده است. مترجمي ديگر، در ترجمه اين فراز از نامه ۳۶ نهج البلاغه و سخنان امام(ع) و در توضيح مقدماتي نامه مينويسد: اين نامه پاسخ نامهاي است که عقيل به آن حضرت نگاشته بود، و درباره سپاهي که آن حضرت به سوي برخي از دشمنان فرستاده بودند.(13) يکي ديگر از مترجمان اين کتاب گرانقدر درباره اين نامه مينويسد: پاسخي به نامه عقيل در جريان اعزام لشکري در يکي از پيکارها.(14) در نهج البلاغه يکي معاصران عرب نيز اشارهاي به نام کساني که علي(ع) لشکر را به سر وقت آنان فرستاده، نشده است.(15) در ترجمه يکي از ديگر بزرگان از اين کتاب شريف در ابتداي نامه آمده است: لشکري که به سوي بعضي از دشمنان فرستاد.(16) در ترجمه دو تن از محققين هم به شخصيتهاي مورد بحث امام در نامه ۳۶ اشارهاي نشده است.(17) يکي ديگر از مترجمين معروف در ترجمه روان خويش بر نهج البلاغه و در پاورقي نامه ۳۶ اشاره مينمايد که منظور امام بسر بن ابي ارطاه است که به يمن تاخته بود.(18) در ترجمهاي ديگر هم به شخصيت مورد نظر امام در نامه اشارهاي نشده، ولي زمان نگارش نامه را، به اشتباه، سال ۳۹ هجري ذکر نموده است؛(19) در حالي که غارت و حمله ضحاک بن قيس بلافاصله پس از نبرد نهروان بود(20) و جنگ نهروان در اواخر سال سي و هفت هجري بود(21) و مدتي طولاني پس از تهاجم ضحاک غارتگران شامي بر قلمرو حکومتي علي(ع) حمله مينمودند و تا شهادت حضرت امير اين ويرانگريها ادامه داشت. ممکن است اين گونه تصور شود که سه جنگ جمل، صفين و نهروان از ابتدا تا تقريباً انتهاي دوران خلافت علي(ع) را در برگرفته است؛ در حالي که علي ترک جنگ با سرکشان را حتي يک لحظه به صلاح نميدانست و حتي نجنگيدن با فتنه انگيزان را معادل دوزخي شدن و کافر شدن نسبت به دين محمد(ع) ميدانست.(22) و حتي زماني که بيمار بود، اصرار بر جمع آوري سپاه براي جهاد با معاويه داشت. و زماني که نميتوانست با خطبه خواندن مردم را به اين کار وادار کند، با نوشتن مباحثي در اين باره و دستور درباره خوانده شدنش سعي نمود مردم را به جنگ با معاويه برانگيزد.(23) و تمام نبردها مربوط به سالهاي ۳۶ و ۳۷ و ابتداي ۳۸ بود. اگر بين جمل و صفين فاصله افتاد، به دليل نامهنگاري با معاويه و اميد امام به پيوستن شاميان به جماعت مسلمانان بود. بين صفين و نهروان هم پيماننامه حکميت کمتر از يک سال و از صفر سال ۳۷ تا رمضان همان سال بود (24) و قبل از اتمام مهلت صلح و به محض اين که پيماننامه شکسته شد و عمرو و ابوموسي بر اساس قرآن حکم نکردند، امام آماده عزيمت به شام گرديد که در نهايت امر، با همين لشکر به جنگ خوارج رفت.(25) در نيمه دوم سال ۳۸ و سالهاي ۳۹ و ۴۰ حضرت امير مواجه با حملات غارتگران شامي بود که نمود آن را در بعضي از خطبهها و نامههاي امام ـ که مربوط به اين دوران است ـ ميتوان ديد.(26) در ترجمهاي جديدتر از نهج البلاغه و در متن ترجمه و داخل پرانتز، شخصيت مورد نظر امام در اين نامه بسر بن ارطاه ذکر شده است.(27) يکـي از ترجمههايي ـ که بارها هم به چـاپ رسيده ـ درباره شخصيتهاي مد نظر اميرالمؤمنين در اين نامه هيچ بحثي را در ترجمه خويش مطرح نکرده است.(28) در شرح و توضيح چهار جلدي نهج البلاغه اثر آية الله شيرازي مباحث تاريخي مطرح نشده(29) و طبعاً بحثي درباره لشکر امام و سرداران معاويه و سرداران امام مطرح نشده است. در يکي از ترجمههاي قديمي و تاريخي نهج البلاغه ـ که توسط عزيز الله جويني تصحيح و به چاپ رسيده ـ نيز شرح تاريخي و يا حداقل اشارهاي به موضوع تاريخي نامه ۳۶ نشده است.(30) برخي از ترجمههاي نهج البلاغه هم فاقد تعليقات است.(31) در بعضي از ترجمههاي نهج البلاغه با وجود داشتن تعليقات ضماير و شخصيتهاي مطرح در اين نامه بيتوضيح رها شده است.(32) در يکي از ترجمهها کار ترجمه بدون ذکر شماره نامهها و بيان تعليقات و بدون اشاره به مباحث تاريخي انجام شده است.(33) بعضي از ترجمهها با وجود رواني کلام و نثر مترجم، مثل بيشتر ترجمهها اشاره به شخصيتهاي مطرح در نامه ندارد.(34) در ترجمهاي هم عنوان شده که لشکر امام در برخورد با دشمن کوتاهي کردند که چنين نيست و چنان که ذکر خواهد شد، پس از اعزام لشکر و بر اساس متن نامه سپاهيان امام وظيفهخود را به خوبي انجام دادند. بعدها ضحاک بن قيس فهري از سرسختي برخي از آنها تعجب و آن را براي بعضي از کوفيان بيان ميکرد؛(35) ضمن اين که مترجم محترم مباحث تاريخي و توضيح درباره شخصيت مطرح شده در نامه و نامشان را مطرح نميکند.(36) يکي از مترجمين نام آشناي نهج البلاغه ـ که ترجمهاش نيز بارها به چاپ رسيده است ـ در متن ترجمه فارسي نامه اشاره دارد که امام نامه را به عقيل و درباره لشکرکشي براي مقابله با غارتگري بسر بن ارطاه نگاشته است و درباره زمان نگارش نامه نيز سخن از سال سي و نه در ميان است؛(37) در حالي که در متن عربينامه کلمه بسر بن ارطاه نيست. حمله ضحاک نيز مربوط به سال سي و هشت و تهاجم بسر و ويرانگريهايش مربوط به سال چهلم بوده و شواهد آن در ادامه ارائه خواهد شد. در يکي از ترجمههاي جديدتر نهج البلاغه هم اشاره شده که منظور امام(ع) بسر بن ارطاه است.(38) در نهجالبلاغه منظوم، به قلم محمد حسين سلطاني، نيز منظور امام در پاورقي بسر بن ارطاه ذکر شدهاست.(39) در برخي از شرحها نيز به اشتباه زمان نوشته شدن نامه علي(ع) را مربوط به بعد از حمله و غارت بسر بن ارطاه دانستهاند. در شرح ابن ابيالحديد و در توضيحات مربوط به اين نامه اشاره شده که منظور امام از دشمن بسر است؛(40) در حالي که همين مولّف متن کامل نامه امام را ـ که مربوط به حمله ضحاک است ـ با ذکر نام اين سردار معاويه در شرح خطبه ۲۹ آوردهاست.(41) در شرح يکي ديگر از شارحين نهج البلاغه، در قرن هفتم، توضيحي درباره شخص مورد نظر امام ارائه نشده است. ابن ميثم بحراني درباره اين نامه مينويسد: «حکايت حال عدو و قد اغار علي بعض عماله فنفد اليه جيشاً من المسلمين...».(42) يکي ديگر از شارحين نيز احتمال داده است که نامه پس از حمله بسر نوشته شده باشد: «...و يحتمل ان يکون هذا ناظر الي اغار بسر بن ارطاة علي نواحي جزيرة العرب من الحجاز و اليمن و اليمامة و...».(43) شکي نيست که اين نامه زماني نگاشته شده است که سواران معاويه تحت فرماندهي سرداران بيرحم او در گوشه و کنار قلمرو حکومتي علي(ع) غارتگريهايي را انجام ميدادند. انگيزه اين غارتگريها و آدم کشيها تزلزل موقعيتو حکومت ابوالحسن(ع) و تثبيت قدرت و حکومت معاويه بود.
زمان شروع اين حملات و غارتها نيز پس از اعلام رأي حکمين و پس از نبرد نهروان بود که ياران علي(ع) جهت عزيمت به شام با آن امام همام هماهنگ نبودند.(44) سرپيچي ياران حضرت امير(ع) از دستورات آن حضرت زمينه را براي غارتگري سرداران معاويه فراهم مينمود. اين غارتگريها از ضحاک شروع و به بسر ختم گرديد. در واقع، غارت و حمله ضحاک بلافاصله پس از پيکار نهروان بود و هجوم بسر آخرين غارتگري در زمان خلافت امام علي(ع) بود و هنوز اين ماجرا به پايان نرسيده بود که امام علي(ع) به شهادت رسيد و فرزندش امام حسن(ع) به خلافت نشست. خطبههاي ۲۵ و ۱۱۹ امام علي(ع) درباره تهاجم بسر ايراد شده و در متن خطبه ۲۵ هم به اسم بسر اشاره شده است.(45) حمله بسر در زماني انجام شد که نافرماني کوفيان از حضرت علي(ع) به اوج خود رسيده بود و جملات و سخنان علي(ع) حاکي از اين مهم است.(46) اما حمله ضحاک بن قيس در زماني انجام شد که ياران امام و سپاهيان کوفي بهتر از ايشان تبعيت ميکردند؛ هرچند که سستيها و بيتفاوتيهايشان شروع شده بود. آشفتگيها و غارتگريهاي ايجاد شده توسط سپاهيان و سرداران معاويه مدتي طولاني از حدود اواسط تا اواخر دوران خلافت امام علي(ع) در جريان بود و در شروع اين تهاجمات کوفيان هماهنگي بيشتري براي مقابله با غارتگران از خود نشان ميدادند. در متن الغارات ذکر عنوان خبر غارت ضحاک با کلمه هزيمته همراه است.(47) خطبههاي امام نيز در جريان اين تهاجمات و در نکوهش کوفيان مثل خطبههاي حملات پاياني آتشين نيست. در متن الفتوح ابن اعثم، غارت ضحاک در ابتداي غارات ذکر شده است. منابع ديگري هم که به غارات پرداختهاند، غارت ضحاک را نخستين حمله در اين رابطه ميدانند.(48)
دلايل مربوط بودن نامه ۳۶ به حمله ضحاک بنقيسفهري:
الف) ذکر نام ضحاک در نامه امام در منابع:
متن نامه ۳۶ و شواهد و قراين و بررسي منابع حاکي از آن است که اين نامه پس از حمله و غارت ضحاک بن قيس بر اطراف کوفه و مقابله ننمودن فوري کوفيان با ضحاک و نگراني علي(ع) نوشته شد. نام ضحاک هم در نامه عقيل و هم در نامه علي(ع) ذکر شده است. عقيل ـ که از بي وفايي کوفيان نگران شده بود ـ در نامهاي به آن حضرت گفت که «...چون به مکه رسيدم، شنيدم مردم مکه ميگويند که ضحاک بن قيس به حيره غارت برده و هر چه از اموال خواسته با خود برده است و به سلامت بازگشته است، اف بر اين زندگي در اين روزگار که ضحاک بتواند به تو گستاخي کند. ضحاک چيست! کمايي خودرو در دشتي هموار. و چون اين خبر به من رسيد، چنين پنداشتم که گويا ياران تو از ياري دادنت خودداري کردهاند. اکنون اي پسر مادرم، تصميم خود را براي من بنويس! اگر آهنگ کشته شدن داري، برادرزادگان و فرزندان پدرت را پيش تو آورم...».(49) جواب نامه علي(ع) به عقيل تقريباً دو صفحه است که سيد رضي کمتر از نصف آن را جمع آوري و در نهج البلاغه آورده است و به دليل اين که از وسط نامه تا پايان آن ذکر شده، ضماير مطرح در خط اول نامه در نهج البلاغه نامفهوم است. در منابعي که کل نامه آمده، حقيقت امر روشن و کاملاً واضح است که امام نامه را درباره ضحاک بن قيس و شکست دادن سپاهيان غارتگرش نگاشته است. نام منطقهاي که ضحاک غارت برد، قطقطانه و ثعلبيه بود.(50) در نامه علي هم به نام ضحاک اشاره شده و ايشان نوشته است: آنچه در مورد غارت بردن ضحاک بر مردم حيره نوشته بودي، او کوچکتر از آن است که بتواند به حيره نزديک شود، او با گروهي اسب سوار پيش آمده بود و آهنگ راه سماوه کرده بود و از واقعه و شراف و قطقطانه و آن نواحي گذشته بود و من لشگري گران از مسلمانان را به سوي او گسيل داشتم... .(51) شروع نامه امام در نهج البلاغه با جمله لشکري انبوه از مسلمانان را به سوي او گسيل داشتم است.
ب) مطابقت ماجراهاي حمله ضحاک با سخنان امام در نامه:
ماجراهاي حمله و غارت ضحاک با آنچه که در نامه امير مؤمنان درباره لشکر دشمن ذکر فرموده، دقيقاً مطابقت دارد. در اين نامه امام ميفرمايد: «... فلحقوه ببعض الطريق و قد طفلت الشمس للاياب فاقتلوا شيئاً کلالا، فما کان إلّا کموقف ساعة حتي نجا جريضاً بعد ما اُخِذَ منه بالمخنق و لم يبق منه غير الرمق. فلا يأ بلاي ما نجا...» .(52) براي مقابله با کشتارهاي ضحاک امام علي(ع) مردم کوفه را فراخواند که سستي کردند. امام خطبهاي در نکوهش آنان خواند در نهايت، پس از مدتي درنگ، تعدادي از کوفيان ـ که حدوداً چهار هزار نفر بودند ـ (53) براي جهاد و مقابله با ضحاک آماده شدند که علي(ع) حجر بن عدي را به فرماندهي آنان انتخاب کرد (54) و حجر موفق شد به ضحاک ـ که در حال فرار به سمت شام و قلمرو معاويه بود ـ رسيده و وي را شکست دهد. در اين درگيري ياران ضحاک و سپاهيان حجر نزديک غروب آفتاب درگير شدند و از ياران حجر دو تن به نامهاي عبدالله و عبدالرحمن فرزندان حوزه ازدي (55) و از نيروهاي ضحاک نوزده و يا هفده تن کشته شدند.(56) ضحاک پس از آن، در برگشت به شام ـ که با گريز شبانه و پس از آن گم شدن در روزهاي بعد انجام گرفت ـ دچار گرفتاري و تشنگي شد و نزديک بود که هلاک شود ـ که با رسيدن به گروهي از مردم در کنار آبي از مرگ نجات يافت.(57) اين گرفتاري ضحاک که در برگشت از يارانش جدا افتاده بود و با دردسرهاي جدي مواجه شد و در نهايت جان، به در بردنش و رسيدن وي به نزد معاويه ـ (58) در نامه امام هم ذکر شده است. اين نامه نميتواند پس از حمله و غارت بسر بن ارطاه بر يمن نوشته شده باشد؛ زيرا با حوادثي که براي بسر اتفاق افتاد، هماهنگي ندارد. بسر در سال چهلم هجري بر سرزمينهاي تحت حکومت امام(ع) حجاز و يمن حمله برد؛ امام در خطبههايي که در جريان حمله بسر ايراد نمود، نکوهش بيشتري متوجه مردم کوفه نمود به دليل اين که آنان نسبت به زمان حمله ضحاک در سال ۳۸ هجري بي تفاوتتر شده بودند و پاسخ مساعدي نميدادند و مدت زماني طولاني لشکر براي مقابله به اقدامات بسرفراهم نميشد، تا جايي که بسر سر تا سر حجاز را در نورديد و به يمن رسيد و امام در خطبهاي فرمود: «شنيدهام که بسر به يمن در آمده است، همانا ميبينم که اين مردم به شما چيره ميشوند که آنان در باطل خود فراهمند و شما در حق خود پراکنده و پريش آنان با امام خود کار به امانت ميکنند و شما کار به خيانت...». (59) زماني که بسيار دير شده بود، فقط حدود دو هزار نفر براي تعقيب و جنگ با بسر آماده شدند و امام جارية بن قدامه را بر رأس دو هزار نفر به تعقيب بسر فرستاد.(60) و پس از آن نيز گروهي ديگر را به فرماندهي وهب بن مسعود به همين مأموريت اعزام نمود.(61) جاريه به تعقيب بسر پرداخت و توانست وي را از قلمرو و حوزه حکومتي علي(ع) بيرون براند، ولي هيچ گاه به وي نرسيد و نتوانست وي را به دام اندازد. بسر بدون هيچ گونه درگيري توانست سالم به قلمرو معاويه فرار کند. وهب بن مسعود خثعمي نيز به بسر نرسيد و به هيچ يک از ياران او دست نيافت.(62) بسر در برگشت، خطاب به معاويه گفت که بدون حتي يک تن تلفات برگشتم: «...اني سرت في هذاالجيشاقتل عدوک ذاهباً جائياً لم ينکب رجل منهم نکبه...».(63) وي انسانهاي بسياري را کشت، خانههاي بسياري را سوزاند و مردم شهرهاي بسياري را تهديد کرد. اشعاري دربارهکشتارها و غارتهاي وي سروده شده است.(64) تعداد کشتههاي سپاهيان وي را سي هزار تن نوشتهاند.(65) از جمله کشتههاي بسر دو کودک عبيدالله بن عباس حاکم علي(ع) بر يمن بود که مادرشان در رثاي آنها هميشه مويه و زاري مينمود و چنين سرود: (66) «ها(يا) من احس بنيي اللذين هما کالورتين تشظا عنهما الصدف» آي چه کسي از دو پسر من که همچون دو مرواريد از صدف جدا ماندهاند خبر دارد؟
و در بيت چهارم به اسم بسر و باور نکردن اين خبر هول انگيز نيز اشاره مينمايد: «نبئت بسرا و ما صدقت ما زعموا من قولهم و من الافک الذي اقترفوا» خبري از بسر به من رسيده که چه کرده، در حالي که من گفتهها و دروغهاي آنان را باور نکردم
ج) شهادت حضرت امير(ع) در جريان غارت بسر:
هنوز جارية بن قدامه فرمانده اعزامي علي(ع) براي تعقيب بسر برنگشته بود که امام به شهادت رسيد و مردم مکه خطاب به جاريه ميگفتند: «علي کشته شده، با تو براي چه کسي بيعت کنيم».(67) و مردم مدينه به نيابت از امام حسن(ع) با جاريه بيعت کردند.(68) علي(ع) بعد از غارت بسر زنده نبود که عقيل به ايشان نامهاي بنويسد و ايشان هم جواب دهد و سپاه امام براي مقابله با بسر بسيار دير آماده شد که امام متعاقب آن در خطبه فرمود: «کاش مرا هزار سوار از بنو فراس بن غنم بود که تا ايشان را ميخواندي، سواراني از ايشان نزد تو ميآمدند تا زنده چون ابر تابستاني».(69) و سپاه جاريه با نيروهاي بسر هيچگاه درگير نشد که صحبت از جنگ با لشگريان شام در هنگام غروب باشد و خود بسر هم دچار گرفتاري و تشنگي نشد. بنابراين، اين نامه نميتواند درباره ماجراي غارت بسر بن ارطاه نوشته شده باشد و مربوط به غارت ضحاک بن قيس فهري است. ضحاک اولين سردار مورد اعتماد معاويه بود که درخواست وي براي غارتگري را پذيرفت. پس از اين که در شام شايع شد که علي همراه مردم عراق عازم شام است، به دستور معاويه شاميان براي مقابله جمع شدند و درباره محل نبرد به تبادل نظر پرداختند، اما کمي بعد، خبري جديد آمد که قاريان سپاه علي بر ضد او خروج کردند و او ناچار به ايشان پرداخت و پس از پايان نبرد نهروان کوفيان نظرش را درباره نبرد با شاميان نپذيرفتند و بين مردم کوفه پراکندگي ايجاد شد. در اين شرايط و هنوز سپاه معاويه بازنگشته بود که وي ضحاک را فرا خواند و به او دستور حمله و ايجاد آشوب و ناامني را داد.(70) علي(ع) براي مقابله با تهاجم ضحاک، حجربن عدي را روانه مناطق مرزي با شام نمود و ضحاک چون شنيد که حجر به تعقيب او حرکت نموده فرار کرد. ياران حجر نزديکي غروب آفتاب به نيروهاي ضحاک رسيدند و با آنان درگير شدند و سپاه ضحاک را شکست دادند. نهايتاً شب شد و سپاهيان امام دست از پيکار برداشتند و صبحگاهان اثري از ضحاک و يارانش نديدند. بعدها ضحاک به پاس خدماتش به معاويه مدتي به حکومت کوفه هم رسيد و در آنجا از حمله در سالهاي قبل ياد نموده و از کشتن عمرو بن عميس بن مسعود، برادر زاده عبدالله بن مسعود در آن حمله و کشتن وي به دست خود با افتخار ياد ميکرد.(71) او در صفين همراه معاويه و از سرداران مطرحش بود (72) و در زمان خلافت معاويه نيز سالار نگهبانانش گرديد.(73) وي از ولايتعهدي يزيد هم به شدت طرفداري نمود (74) و بعد از بيماري معاويه و مرگ او وصيتهايش را به يزيد گفت (75) و بعدها بر ضد مروان بن حکم و به نفع ابن زبير در درگيري مرج راهط کشته شد.(76) شروع غارتگريها با حمله اوست و در ادامه سرداران ديگر معاويه مثل نعمان بن بشير و سفيان بن عوف و عبدالله خصرمي و مخصوصاً بسر بن ارطاه آشفتگيها و ناامنيها و کشتارهايي را در حوزه حکومتي حضرت علي(ع) انجام دادند. کشتارهاي بسر در اين اردوکشي نظامي به حدود سيهزار نفر رسيد.(77)
نتيجه:
بر اساس آنچه در اين مقاله مورد بحث و بررسي قرار گرفت و با تجزيه و تحليل سخنان امام علي(ع) در نامه ۳۶ و بررسي و تدبر در حوادث و جزئيات غارتگريهاي سرداران معاويه در قلمرو حکومتي حضرت امير(ع)، همچنين در نظر گرفتن شواهد و قراين، به اين نتيجه ميرسيم که نامه امام به برادرشان عقيل پس از غارت ضحاک بن قيس فهري و درباره آن غارتگري و مقابله سپاهيان علي با آشوبگران شامي نگاشته شده است؛ در حالي که مصححين و مترجمين و برخي از شارحين نهج البلاغه يا به شخصيت مورد نظر امام اشارهاي نکردهاند و يا شخص غارتگر و سردار معاويه مد نظر امام در نامه را بسر بن ارطاه دانستهاند. همچنين زمان انجام حمله سپاهيان معاويه و مقابله سپاهيان امام به سال ۳۸ هجري بوده است؛ در حالي که برخي از مترجمين آن را مربوط به سال ۳۹ ميدانند.
کتابنامه:
ـ نهج البلاغه، عبد المحمد آيتي، دفتر نشر و فرهنگ اسلامي و بنياد نهج البلاغه، چاپ چهاردهم، ۱۳۷۷ش.
ـ شرح نهج البلاغه، ابن ابي الحديد، تحقيق: محمد ابوالفضل ابراهيم، بيجا، بيروت: دار احياء الکتبالعربية، ۱۹۶۲.
ـ الکاملفيالتاريخ، ابناثير، بيروت: دارصار، ۱۳۸۵ ق / ۱۹۶۵ م.
ـ الفتوح، ابن اعثم کوفي، تحقيق: علي شيري، بيجا: دار الاضواء، الطبعة الاولي [بيتا]. ـ الامامة و السياسة، ابن قتيبه دينوري، تحقيق: علي شيري، بيروت: دار الاضواء، الطبعة الاولي، ۱۴۱۰ق.
ـ شرحنهج البلاغه، ابن ميثم بحراني، بيروت: دار الآثار للنشر دار العالمالاسلامي، بيتا.
ـ نهج البلاغه، جعفر امامي و محمد رضا آشتياني، قم: انتشارات مدرسه امام علي بن ابيطالب(ع)، چاپ اول، ۱۳۸۴ش.
ـ نهج البلاغه، محمد علي انصاري قمي، تهران: انتشارات نوين، [بيجا] [بيتا].
ـ انساب الاشراف، احمد بن يحيي بن جابر بلاذري، تحقيق: شيخ محمد باقر محمودي، بيروت: موسسة الاعلمي للمطبوعات، الطبعة الاولي، ۱۹۷۴م.
ـ تاريخنامه طبري، بلعمي، تحقيق: محمد روشن، تهران: سروش، چاپ دوم، ۱۳۷۳ ش.
ـ نهج البلاغه، محمد بهشتي، انتشارات شهريور، چاپ سوم، ۱۳۷۹ ش.
ـ الغارات، ابواسحاق ابراهيم محمد ثقفي کوفي، تصحيح: مير جلال الدين حسين ارموي، تهران: سلسله انتشارات انجمن آثارملي، ۱۳۵۶ش.
ـ نهج البلاغه، محمدتقي جعفري، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامي، چاپ هشتم [بيتا].
ـ توضيح نهج البلاغه، سيد محمد حسيني شيرازي، دار العلوم، الطبعة الاولي، ۱۴۲۳ق.
ـ منهاجالبراعة في شرح نهج البلاغه، حبيب الله خوئي، تصحيح: السيد ابراهيم ميانجي، طهران: منشورات مکتبة اسلامية، ۱۳۸۹ق.
ـ نهج البلاغه، محمد دشتي، مؤسسه تحقيقاتي اميرالمؤمنين، چاپ سي و ششم، ۱۳۸۵ش.
ـ اخبار الطوال، ابو حنيفه احمد بن داود دينوري، تحقيق: عبدالمنعم عامر، قاهره: دار احياء الکتب العربيه، الطبعة الاولي، ۱۹۶۰م.
ـ نهج البلاغه، مصطفي زماني، مؤسسة انتشارات نبوي، چاپ چهاردهم، ۱۳۷۸ش.
ـ نهج البلاغه منظوم، محمدحسن سلطاني، مصحح: سهراب اسدي، تهران: انتشارات بهآفرين، چاپ دوم، ۱۳۷۹ش.
ـ نهج البلاغه، داريوش شاهين، تهران: سازمان انتشارات جاويدان، [بيچا] ۱۳۶۱ش.
ـ نهج البلاغه، مهدي شريعتي، انتشارات فرهنگ مکتوب، چاپ اول، ۱۳۸۲ش.
ـ نهج البلاغه، سيد جعفر شهيدي، تهران: انتشارات و آموزش انقلاب اسلامي، چاپ چهارم، ۱۳۷۲ش.
ـ نبرد جمل، شيخ مفيد، ترجمه: محمود مهدوي دامغاني، تهران: نشر ني، چاپ اول، ۱۳۶۷ش.
ـ نهج البلاغه، علي شيرواني، قم: انتشارات دار العلم، چاپ دوم، ۱۳۸۳ش.
ـ نهج البلاغه، صالح صبحي، قم: دار الهجرة، الطبعة الخامسه، ۱۴۱۲ق.
ـ التاريخالطبري، محمد بن جرير طبري، تحقيق: محمد ابوالفضل ابراهيم، بيروت: دار التراث العربي، الطبعة الثانيه، ۱۳۸۷ق/۱۹۶۷م.
ـ نهج البلاغه، کاظم عابديني مطلق، قم: نشر فراگفت، چاپ دوم، ۱۳۸۲ش.
ـ نهج البلاغه، شيخ محمد عبده، بيروت: منشورات مؤسسات الاعلمي للمطبوعات، الطبعة الاولي، ۱۹۹۳م.
ـ نهج البلاغه، حسين عمادزاده، تهران: انتشارات شرف، [بيچا] [بيتا].
ـ نهج البلاغه، محسن فارسي، تهران: امير کبير، چاپ دوازدهم، ۱۳۸۳ش.
ـ نهج البلاغه، علي نقي فيض الاسلام، [بيچا] [بيتا] [بينا] [بيجا].
ـ نهج البلاغه، عزيز الله کاسب، نشر محمد، چاپ دوم، ۱۳۷۹ش.
ـ نهج البلاغه، اسدالله مبشري، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامي، چاپ چهاردهم، ۱۳۸۳ش.
ـ مروج الذهب و معادن الجوهر، ابوالحسن علي بن حسين مسعودي، تحقيق: اسعد داغر، قم: دار الهجره، الطبعة الثاني، ۱۴۰۹ق.
ـ نهج البلاغه، عبد المجيد معاديخواه، قم: نشر ذره، چاپ اول، ۱۳۷۴ش.
ـ نهج البلاغه، محمد مقيمي، تهران: کتابفروشي سعدي، چاپ دوم [بيتا].
ـ وقعة صفين، نصر بن مزاحم منقري، تحقيق: عبدالسلام محمد هارون، القاهرة، الموسسة العربية الحديثة، الطبعة الثانيه، ۱۳۸۲ق، افست قم: منشورات مکتبه المرعشي النجفي، ۱۴۰۴ق.
ـ نهاية الارب في فنون الادب، شهاب الديناحمد، نويري، قاهره: دار الکتبو الوثاق القومية، اول، ۱۴۲۳ق.
ـ نهج البلاغه، ترجمه حدود قرن پنجم و ششم، تصحيح: عزيز الله جويني، تهران: انتشارات علمي و فرهنگي، چاپ اول، ۱۳۶۸ش.
ـ التاريخ يعقوبي، احمد بن ابي يعقوب بن جعفر بن وهب يعقوبي، بيروت: دار صار، بيتا.
منابع و مراجع
1. نهج البلاغه، خطبه ۲۱۷.
2. تاريخ الطبري، ج۳، ص۲۰۵.
3. شرح نهج البلاغه، ج۸، ص۷ ـ ۱۷.
4. اخبار الطوال، ص۱۴۳.
5. وقعة الصفين، ص۹۴.
6. همان، ص۴۹۹.
7. نهج البلاغه: ص۱۱۰.
8. نهج البلاغه (شهيدي)، ص۱۱۰.
9. نهج البلاغه (مبشري)، ص۴۱۴.
10. نهج البلاغه (مقيمي)، ص۹۹۹.
11. نهج البلاغه (فيض الاسلام)، ص۹۴۸.
12. نهج البلاغه (صبحي صالح)، ص۶۸۸ ـ ۶۸۹.
13. نهج البلاغه (انصاري)، ص۸۶۲.
14. نهج البلاغه (معاديخواه)، ص۳۳۶.
15. نهج البلاغه (محمدعبده)، ص۵۴۷.
16. نهج البلاغه (جعفري)، ص۸۹۹.
17. نهج البلاغه (امامي و آشتياني)، ص۶۳۹ ـ ۶۴۰.
18. نهج البلاغه (آيتي)، ص۶۷۷.
19. نهج البلاغه (عابديني)، ص۳۵۰.
20. الغارات، ص۴۱۹ ـ ۴۲۱.
21. تاريخ الطبري، ج۵، ص۷۲.
22. نبرد جمل، ص۲۴؛ اخبار الطوال، ص۱۸۸.
23. اخبار الطوال، ص۲۱۶.
24. وقعة الصفين، ص۵۲۱.
25. مروج الذهب، ج۲، ص۴۰۴.
26. مثل خطبههاي ۲۵، ۲۷، ۳۴، ۵۶، ۱۱۹.
27. نهج البلاغه (زماني)، ص۷۲۸.
28. نهج البلاغه (فارسي)، ص۳۹۰ ـ ۳۹۱.
29. نهج البلاغه (حسيني شيرازي)، ص۹۵ ـ ۹۷.
30. نهج البلاغه (جويني)، ص۲۷۹ ـ ۲۸۱.
31. نهج البلاغه (شريعتي)، ص۷۰۸ ـ ۷۰۹.
32. نهج البلاغه (کاسب)، ص۲۵۸.
33. نهج البلاغه (شاهين)، ص۶۷۵.
34. نهج البلاغه (بهشتي)، ص۲۲.
35. الغارات، ج۲، ص۲۳۸ ـ ۲۳۹.
36. نهج البلاغه (عمادزاده)، ص۹۹۷ ـ ۹۹۸.
37. نهج البلاغه (دشتي)، ص۳۸۶.
38. نهج البلاغه (شيرواني)، ص۴۸۶.
39. نهج البلاغه (سلطاني)، ص۶۱۵.
40. شرح نهج البلاغه (ابن ابي الحديد)، ج۱۶، ص۱۴۹.
41. همان، ص۱۱۹ ـ ۱۲۰.
42. شرح نهج البلاغه (ابن ميثم بحراني)، ج۵، ص۷۸.
43. شرح نهج البلاغه (خوئي)، ج۲۰، ص۵۹.
44. الغارات، ج۲، ص۴۱۸ ـ ۴۲۰.
45 نهج البلاغه (شهيدي)، ص۲۵ و ۱۱۷.
46. همان، ص۲۵.
47. الغارات، ج۲، ص۴۱۶ ـ ۴۴۱؛ الفتوح، ج۳، ص۲۲۰.
48. انساب الاشراف، ج۲، ص۴۳۷.
49. الغارات، ج۲، ص۴۳۰.
50. انساب الاشراف، ج۲، ص۴۳۸.
51. الغارات، ج۲، ص۴۳۱ ـ ۴۳۲.
52. نهج البلاغه (شهيدي)، ص۱۱۰.
53. انساب الاشراف، ج۲، ص۴۳۸؛ نهاية الارب، ج۲۰، ص۲۵۵.
54. انساب الاشراف، ج۲، ص۴۲۵؛ تاريخ يعقوبي، ج۲، ص۱۹۶؛ تاريخ الطبري، ج۵، ص۱۳۵؛ الکامل، ج۳، ص۳۷۷.
55. انساب الاشراف، ج۲، ص۴۳۸؛ در طبري فقط ذکر دو تن بون نام بردن از نامشان، ر.ک: تاريخ الطبري، ج۵، ص۱۳۵.
56. انساب الاشراف، ج۲، ص۴۳۷؛ مقايسه شود با الفتوح، ج۳، ص۲۲۰ و نيز تاريخ الطبري، ج۵، ص۱۳۵؛ تاريخنامه طبري، ج۴، ص۶۶۷.
57. الغارات، ج۲، ص۴۴۱.
58. همان، ص۳۴۰.
59. نهج البلاغه (شهيدي)، ص۲۵.
60. تاريخ يعقوبي، ج۲، ص۱۹۸.
61. انساب الاشراف، ج۲، ص۴۵۵.
62. همان، ص۴۵۸.
63. الغارات، ج۲، ص۶۳۹؛ شرح نهج البلاغه (ابن ابي الحديد)، ج۲، ص۱۷.
64. شرح نهج البلاغه (ابن ابي الحديد)، ج۲، ص۱۱.
65. همان.
66. انساب الاشراف، ج۲، ص۴۵۷؛ شرح نهج البلاغه (ابن ابي الحديد)، ج۲، ص۱۳؛ نهج البلاغه (عبده)، ص۸۵ متن شعر در نهج البلاغه عبده تفاوتهايي جزئي با منابع دارد.
67. الغارات، ج۲، ص۶۳۹.
68. انساب الاشراف، ج۲، ص۴۵۸.
69. نهج البلاغه (شهيدي)، ص۲۵.
70. الغارات، ج۲، ص۴۲۱.
71. همان، ص۴۳۷؛ انساب الاشراف، ج۲، ص۴۳۹.
72. وقعة الصفين، ص۳۶۰.
73. اخبار الطوال، ص۲۲۶.
74. الامامة و السياسة، ج۱، ص۱۸۸ ـ ۱۸۹.
75. اخبار الطوال، ص۲۲۶.
76. تاريخ يعقوبي، ج۲، ص۲۵۶.
77. شرح نهج البلاغه (ابن ابي الحديد)، ج۲، ص۱۱.
------------------------------
منبع: www.hadith.net
مقالات ارائه شده لزوماً منعکس کننده نظر مجمع جهانی اهل البیت (علیهم السلام) نمی باشد