پورتال اهل‌بیت(ع) ـ وابسته به مجمع جهانی اهل‌بیت (ع)

سایت قرآن کریم، نهج‌البلاغه، صحیفه سجادیّه و ادعیه و زیارات پورتال اهل‌بیت علیهم‌السلام

دسته بندی مقالات

عنوان مقاله

سيماي انسان صالح در قرآن
ليلا سادات مروجّي


تعداد بازدید 612 دسته بندی: انسان شناسی و قرآن
متن مقاله

مقدّمه:
«قرآن کريم کتاب انسان سازي است»، برنامه سعادت و هدايت، و راهنماي کساني که مي‌خواهند به فوز عظيم و جاوداني نائل شوند. در اين راستا، شيوه‌هاي متنوعي در قرآن براي دعوت انسانها به رشد و صلاح، به کار رفته است. تبشير و انذار از مهم‌ترين اصول تبليغ قرآني است. يکي از راهکارهاي تبشيري، معرفي انسانها و جماعتهاي برگزيده، و برشمردن صفات و ويژگيها، و ذکر پاداشها و مواهب در نظر گرفته شده براي آنان است؛ که به طور ضمني يا به صراحت، به پيمودن راه آنان و اتّصاف به صفات نيکوي آنان، توصيه و تشويق مي فرمايد.
برخي از اين برگزيدگان، پيامبران و اولياي الهي(ع) هستند که خداوند متعال با ذکر داستان زندگي آنان از تولد تا بزرگي و سپس بعثت و شروع دعوت و معجزات و رنجهايي که در مسير نبوت خود داشته اند، آنها را به عنوان الگو سرمشق، ممتاز مي‌سازد.
اسوه‌هاي ديگري نيز در قالب و ساختاري جمعي معرفي شده‌اند: مؤمنين، محسنين، مصلين، صديقين،‌ خاشعين، مستغفرين، ‌شاکرين، توّابين،‌ متقين، صادقين، صابرين، اولوالالباب، ‌و …
صالحين، از زمره‌اين برگزيدگان هستند، که در اين نوشتار به بررسي خصوصيات و جايگاه آنها از منظر قرآن کريم، خواهيم پرداخت، ان شاء الله.

1ـ واژه‌شناسي:
«صالح»، ‌چنانکه مي‌دانيم از ريشه صلح است، «صلح» به معناي مسالمت و سازش. راغب اصفهاني اين کلمه را از بين رفتن نفرت از ميان مردم معنا کرده است[1]. «صَلاح» نيز به مفهوم شايسته شدن و خوب شدن به کار رفته است. اين کلمه گاه ضد فساد است: ﴿وَلَا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلَاحِهَا﴾[2]، و گاهي در مقابل سيئه آمده است: ﴿وَآخَرُونَ اعْتَرَفُوا بِذُنُوبِهِمْ خَلَطُوا عَمَلًا صَالِحًا وَآخَرَ سَيِّئًا ﴾[3]. صاحب «العين‌»،‌صلاح را نقيض کلمه «طلاح» دانسته است[4].
صالح نيز «شايسته» معني شده، آنچه يا کسي که خوب است و در آن فساد نيست. اين کلمه گاهي وصف عمل است مانند: ﴿مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَعَمِلَ صَالِحًا﴾[5] و مي‌دانيم که در آيات بسياري، ايمان و عمل صالح به منزله دو بال براي کمال انسان، به همراه هم ذکر شده‌اند. در مواردي نيز صالح وصف شخص است مثلاً: ﴿وَکَانَ أَبُوهُمَا صَالِحًا﴾[6].
البته صالح به معاني ديگري نيز آمده است که محدودتر و خاصتر است، از جمله در آيه ﴿دَعَوَا اللَّهَ رَبَّهُمَا لَئِنْ آتَيْتَنَا صَالِحًا … * فَلَمَّا آتَاهُمَا صَالِحًا…﴾[7] ظاهراً مراد از صالح، تام الخلقه و بي‌عيب است و در آيه ﴿وَأَنْکِحُوا الْأَيَامَى مِنْکُمْ وَالصَّالِحِينَ مِنْ عِبَادِکُمْ وَإِمَائِکُمْ﴾ به معني لياقت و اهليت براي ازدواج است. در المعجم الوسيط صالح را چنين معنا مي کند: «المستقيم المودي لواحياته»[8]‌. «صالحات» به عنوان صفت اعمال به کار رفته مانند: ﴿وَبَشِّرِ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ﴾[9] و نيز همسران شايسته با اين کلمه معرفي شده اند: ﴿فَالصَّالِحَاتُ قَانِتَاتٌ…﴾[10].

2- سيماي انسان صالح در قرآن:
در اين بخش ، آيات مرتبط با اين موضوع را در قالب عناوين زير مورد توجه قرار مي دهيم:
1ـ2ـ ويژگي‌هاي کلي صالحان
2ـ2ـ شخصيت‌هاي صالح در قرآن
3ـ2ـ آثار صالح بودن
4ـ2ـ دعا در جهت صالح شدن

1ـ2ـ ويژگي‌هاي کلي صالحان:
بهترين آيه‌اي که بطور کامل به صفات اعتقادي و عملکرد و وجه رفتاري انسان‌هاي صالح پرداخته آيات 113 و 114 سوره آل عمران است:
﴿لَيْسُوا سَوَاءً مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ أُمَّةٌ قَائِمَةٌ يَتْلُونَ آيَاتِ اللَّهِ آنَاءَ اللَّيْلِ وَهُمْ يَسْجُدُونَ * يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَيُسَارِعُونَ فِي الْخَيْرَاتِ وَأُولَئِکَ مِنَ الصَّالِحِينَ﴾
«[ولي همه آنان] يکسان نيستند، ‌از ميان اهل کتاب، گروهي درست کردارند که آيات الهي را در دل شب مي‌خوانند و سر به سجده مي‌نهند. به خدا و روز قيامت ايمان دارند؛ و به کار پسنديده فرمان مي دهند و از کار ناپسند باز مي‌دارند و در کارهاي نيک شتاب مي‌کنند و آنان از شايستگانند»
علامه طباطبايي(ره) ذيل اين آيه مي نويسند: «و قدعة الله سبحانه لهم جمل مهمات الصالحات، ‌و هي الايمان و الامر بالمعرف و النهي عن المنکر و المسارعه في کل خير، ثم وصفهم بانهم صالحون، فهم اهل الصراط المستقيم، و زملاء الغبيين و الصديقين و الشهداء …».[11]
در مجموع، اين ويژگي‌ها به عنوان صفت کساني مطرح شده که «در زمره صالحان» قرار دارند:
(1) ويژگي‌هاي اعتقادي:

الف. ايمان به خدا
ب. ايمان به روز قيامت
(2) ويژگي‌هاي رفتاري:
الف. تلاوت آيات الهي در دل شب
ب. سجده و خشوع در آستان الهي
ج. امر به معروف و نهي از منکر
د. شتاب در کارهاي خير
در آيه 9 سوره عنکبوت نيز همين ويژگي‌ها عنوان شده، با اين تفاوت که مي‌توان گفت در «ايمان» و «عمل صالح» خلاصه گشته است:
﴿وَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَنُدْخِلَنَّهُمْ فِي الصَّالِحِينَ﴾
«و کساني که گرويده و کارهاي شايسته کرده‌اند، البته آنان را در زمره شايستگان در مي‌آوريم».
عمل صالح در آيه 10 سوره فاطر نيز مؤثر و بالا برنده «کلمه طيب[12]» شمرده شده:
﴿إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّيِّبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ﴾
«سخنان پاکيزه به سوي او بالا مي‌رود، و کار شايسته به آن رفعت مي بخشد.»
در آياتي از قرآن، مي‌بينيم صالحات به عنوان گروهي جداگانه معرفي شده‌اند:
﴿فَالصَّالِحَاتُ قَانِتَاتٌ حَافِظَاتٌ لِلْغَيْبِ بِمَا حَفِظَ اللَّهُ﴾[13]
بايد توجه داشت در اين آيه ويژگي همسران (زوجات) صالح مورد نظر است، نه زنان به طور مُطلق؛ به ويژه اينکه در ادامه آيه نُشوز در مقابل اين صلاح مطرح شده است[14]. زنان صالح و درستکار کساني اند که: «خاضع و معهد در برابر نظام خانواده‌اند، و نه تنها در حضور شوهر، بلکه در غياب او حفظ الغيب مي کنند»[15].

2ـ2ـ شخصيت‌هاي صالح در قرآن:
در آيات قرآن کريم، به صراحت برخي اشخاص، «صالح» شمرده شده اند. در مواردي اين صالحين از زمره انبياي الهي(ع) هستند،‌ يعني در توضيح و بيان داستان اين پيامبران(ع)، آنان را به صنعت صلاح متّصف فرموده است، که در ادامه به اين آيات اشاره خواهيم داشت.
در يک مورد نيز عبارت صالح المؤمنين به کار رفته است:
﴿… فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلَاهُ وَجِبْرِيلُ وَصَالِحُ الْمُؤْمِنِينَ﴾[16]
«در حقيقت خدا خود سرپرست او (پيامبر اسلام(ص)) است، و جبرئيل و صالح و مؤمنان [نيز ياور اويند]».
مطابق برخي روايات، منظور از صالح المؤمنين در اين آيه شريفه، حضرت علي(ع) مي‌باشد.[17]
ـ انبيا و پيامبراني که با صفت صالح مدح شده‌اند:‌
(1 و 2) نوح و لوط: ﴿ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِينَ کَفَرُوا امْرَأَتَ نُوحٍ وَامْرَأَتَ لُوطٍ کَانَتَا تَحْتَ عَبْدَيْنِ مِنْ عِبَادِنَا صَالِحَيْنِ...﴾[18]
﴿وَلُوطًا آتَيْنَاهُ حُکْمًا وَعِلْمًا… * وَأَدْخَلْنَاهُ فِي رَحْمَتِنَا إِنَّهُ مِنَ الصَّالِحِينَ﴾[19]
(3) ابراهيم:
ـ ﴿وَمَنْ يَرْغَبُ عَنْ مِلَّةِ إِبْرَاهِيمَ إِلَّا مَنْ سَفِهَ نَفْسَهُ وَلَقَدِ اصْطَفَيْنَاهُ فِي الدُّنْيَا وَإِنَّهُ فِي الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِينَ﴾[20]
ـ ﴿وَآتَيْنَاهُ فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً وَإِنَّهُ فِي الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِينَ﴾[21]
ـ ﴿وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَجَعَلْنَا فِي ذُرِّيَّتِهِ النُّبُوَّةَ وَالْکِتَابَ وَآتَيْنَاهُ أَجْرَهُ فِي الدُّنْيَا وَإِنَّهُ فِي الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِينَ﴾[22]
(5 و 4) اسحق و يعقوب:

ـ ﴿وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ نَافِلَةً وَکُلًّا جَعَلْنَا صَالِحِينَ﴾[23]
ـ ﴿وَبَشَّرْنَاهُ بِإِسْحَاقَ نَبِيًّا مِنَ الصَّالِحِينَ﴾[24]
(8 و 7 و 6) اسماعيل، ادريس، ذا الکفل:
ـ ﴿وَإِسْمَاعِيلَ وَإِدْرِيسَ وَذَا الْکِفْلِ کُلٌّ مِنَ الصَّابِرِينَ * وَأَدْخَلْنَاهُمْ فِي رَحْمَتِنَا إِنَّهُمْ مِنَ الصَّالِحِينَ﴾[25]
(9) يونس:
ـ ﴿فَاصْبِرْ لِحُکْمِ رَبِّکَ وَلَا تَکُنْ کَصَاحِبِ الْحُوتِ … * ... * فَاجْتَبَاهُ رَبُّهُ فَجَعَلَهُ مِنَ الصَّالِحِينَ﴾[26]
(10) يحيي:
﴾… أَنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُکَ بِيَحْيَى مُصَدِّقًا … وَنَبِيًّا مِنَ الصَّالِحِينَ﴾[27]
(11) عيسي:
﴿وَيُکَلِّمُ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ وَکَهْلًا وَمِنَ الصَّالِحِينَ﴾[28]
(12 و 13) ذکريا و الياس:
﴿وَزَکَرِيَّا وَيَحْيَى وَعِيسَى وَإِلْيَاسَ کُلٌّ مِنَ الصَّالِحِينَ﴾[29]

3ـ 2 ـ آثار صالح بودن:
بدون شک، علاوه بر پاداشهاي اخروي، در زندگي دنيوي نيز مي‌توان اثراتي براي صلاح انسانها جستجو نمود. اين هر دو را ذيل عناوين زير بررسي مي کنيم.
الف) تأثير صلاح پدر بر سرنوشت فرزند:

هنگامي که موسي کليم الله(ع) با عبدي از عباد خدا[30] -که در برخي تفاسير[31] به خضر نبي(ع) تفسير شده است- همراه گشت، خضر(ع) خواست ديواري را که در مسير سفرشان به آن رسيده بودند، تعمير و ترميم سازد،‌ و چنين کردند. موسي(ع) علت را جويا شد. خضر(ع) در پايان اين سفر علمي و حکمت‌آميز، چنين پاسخ گفت:
و أمّا الجدار فکان يغلمين يقيمين في المدينه و کان
تحته کترلها و کان ابوهماصالحاً فاراد ربک ان يبلغا
اشدها و يستخرجا کنتزهما رحمه من ربک …[32]
«و اما ديوار، از آن دو پسر [بچه] يتيم در آن شهر بود، و زير آن، گنجي متعلق به آن دو بود، و پدرشان [مردي] نيکوکار بود، پس پروردگار تو خواست آن دو [يتيم] به حد رشد برسند و گنجينه خود را -که رحمتي از جانب پروردگارت بوده- بيرون آورند…»
مي‌بينيم که خداوند به حال آن دو کودک يتيم رحمت خود را شامل مي‌فرمايد، و دو پيامبر بزرگ خود را مأمور حفظ مال آن دو مي‌نمايد، تنها به اين دليل که پدرشان فردي صالح بوده است. نکته‌اي که برخي مفسرين ذکر کرده‌اند اين است که در اين آيه سخن از صلاح خود آن دو فرزند به بيان نيامده، بلکه تنها عامل اين رحمت الهي،‌ صلاح پدرشان عنوان شده است[33]. همچنين گفته‌اند اين «أب صالح» پدر آن دو نبود،‌بلکه بين ايشان هفت نسل فاصله بوده است[34]. بنابراين، چه بسا صلاح انسان براي فرزندانش آثاري زيبا به ارث گذارد و سعادت و خير را براي آنهابه ارمغان آورد.[35]
ب) صالحان، وارثان زمين:
﴿وَلَقَدْ کَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ﴾[36]
«حقيقت، در زبور بعد از تورات نوشتيم که زمين را بندگان شايسته ما به ارث خواهند برد.»
بايد توجه داشت برخي «ارض» در آيه فوق را «ارض الجنه» از بين بهشت دانسته‌اند، ولي مرحوم طبرسي، اين قول را ضعيف مي شمرد[37].
ج) ولايت الهي:
﴿إِنَّ وَلِيِّيَ اللَّهُ الَّذِي نَزَّلَ الْکِتَابَ وَهُوَ يَتَوَلَّى الصَّالِحِينَ﴾[38]
«بي‌ترديد سرور من آن خدايي است که قرآن را فرو فرستاده، و همسو [ولي][39] شايستگان است».
در اين آيه ولايت خدا براي صالحان مورد تأکيد و تصريح قرار گرفته است.
د) مِنعِم بودن در کنار انبيا(ع) و صديقين و شهداء:
﴿وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَئِکَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ وَحَسُنَ أُولَئِکَ رَفِيقًا﴾[40]
«و کساني که از خدا و پيامبر اطاعت کنند، در زمره کساني خواهند بود که خدا ايشان را گرامي داشته [يعني] با پيامبران و راستان و شهيدان و شايستگان‌اند،‌ و آنان چه نيکو همراهانند.»
علامه طباطبايي مراد از صالحين در اين آيه را کساني مي‌دانند که سزاور و لايق نعمتهاي خداوند و آماده کرامات الهي هستند[41]، و علامه طبرسي نيز صالح را کسي مي‌داند که نفسش به واسطه حسن عمل به راستي و درستي رسيده است[42].
ه) مغفرت الهي در صورت توبه:
﴿رَبُّکُمْ أَعْلَمُ بِمَا فِي نُفُوسِکُمْ إِنْ تَکُونُوا صَالِحِينَ فَإِنَّهُ کَانَ لِلْأَوَّابِينَ غَفُورًا﴾[43]
«پروردگار شما به آنچه در دلهاي خود داريد آگاهتر است. اگر شايسته باشيد، قطعاً‌او آمرزنده توبه کنندگان است».

4ـ2ـ دعا در جهت صالح شدن:
در سوره اعراف، سخن از دعاي پدر و مادري براي صالح شدن فرزند آينده‌شان است:
﴿… فَلَمَّا أَثْقَلَتْ دَعَوَا اللَّهَ رَبَّهُمَا لَئِنْ آتَيْتَنَا صَالِحًا لَنَکُونَنَّ مِنَ الشَّاکِرِينَ * فَلَمَّا آتَاهُمَا صَالِحًا جَعَلَا لَهُ شُرَکَاءَ فِيمَا آتَاهُمَا…﴾[44]
«… و چون سنگين بار شد،‌ خدا، پرورگار خود، را خواندند که اگر به ما [فرزندي] شايسته عطا کني، قطعاً از سپاسگزاران خواهيم بود. و چون به آن دو، [فرزندي] شايسته داد با در آنچه [خدا] به ايشان داده بود، براي او شريکاني قرار دادند…».
اينکه مقصود از اين والدين چه کساني هستند،‌آيا افراد خاصّي منظور است، يا به طور کلي و مطلق گفته شده، از مجال اين بحث خارج است. تنها به مناسبت مطرح شدن کلمه صالح در وصف فرزند به بررسي معناي اين عبارت مي‌پردازيم.
در اکثر تفاسير، مراد از «صالحاً» در آيه مذکور، «فرزندي سالم با تناسب اندام و شايستگي کامل[45]» دانسته شده است. علامه طباطبائي مراد از اين کلمه را صالح براي زندگي و بقاء معرفي مي‌کند، و اينکه فرزند، انساني کامل و تام الخلقه باشد، و منظور، صلاح ديني نيست[46]. البته مرحوم طبرسي، با قول ضعيف احتمال داده‌اند که مراد از صالح، فردي نيکوکار و مطيع باشد.[47]
در قرآن کريم به طور خاصّ و مشخص، از زبان سه پيامبر بزرگ الهي دعاهايي در زمينه صلاح خود يا خاندانشان، بيان شده است:
(1) ابراهيم:
﴿رَبِّ هَبْ لِي حُکْمًا وَأَلْحِقْنِي بِالصَّالِحِينَ﴾[48]
«پروردگارا به من دانش عطا کن و مرا به صالحان ملحق فرماي»
﴿رَبِّ هَبْ لِي مِنَ الصَّالِحِينَ﴾[49]
«اي پروردگار من، مرا [فرزندي] از شايستگان بخش»
(2) يوسف:

﴿… تَوَفَّنِي مُسْلِمًا وَأَلْحِقْنِي بِالصَّالِحِينَ﴾[50]
«مرا مسلمان بميران و مرا به شايستگان ملحق فرما»
(3) سليمان:
﴿… وَأَدْخِلْنِي بِرَحْمَتِکَ فِي عِبَادِکَ الصَّالِحِينَ﴾[51]
«و مرا به رحمت خويش در ميان بندگان شايسته‌ات داخل کن».
بي‌شک مبحث انسان صالح و نيز عمل صالح در قرآن، بحث عميق و گسترده‌اي دارد و بررسي‌ها و تحقيقات بيشتري را مي‌طلبد. نگارنده از خداوند متعال توفيق قدم گزاردن در مسير صلاح را آرزومند است. (ان شاء الله)

فهرست منابع:
- قرآن مجيد: ترجمه محمد مهدي فولادوند، دفتر مطالعات تاريخ و معارف اسلامي، 1377.
- تفسير نمونه: ناصر مکارم شيرازي و جمعي از نويسندگان، تهران، دارالکتب الاسلاميه، ‌.
- العين: خليل بن احمد فراهيدي، قم، دارالمجره، بي‌تا. (ج 3)
- قاموس قرآن: علي اکبر قرشي، تهران، دارالکتب الاسلاميه، 1361.
- مجمع البيان: فضل بن حسن طبرسي، ‌بيروت، دارالمعرفه، 1988.
- المفردات في غريب القرآن: الراغب الاصفهاني،‌ مصر، دفتر نشر الکتاب، 1404.
- المعجم امفرس: محمد فواد عبدالباقي، بيروت، مؤسسه اعلمي، 1421.
- المعجم الوسيط: ابراهيم انيمن و عبدالحليم منقر، استانبول، دارالدعوه، ‌.
- الميزان في تفسير القرآن: محمدحسين طباطبايي، بيروت، مؤسسه اعملي، 1983.


منابع و مراجع

[1] راغب اصفهاني، المفردات في غريب القرآن، ص 284
[2] اعراف (7)، آيه 56
[3] توبه (19)، آيه 102
[4] خليل بن احمد فراهيدي، العين، ج 3، ص 117
[5] بقره (2)، آيه 62
[6] کهف (18)، آيه 82
[7] اعراف (7)، آيه 189 و 190
[8] ابراهيم انيس و عبدالحليم منتقر، المعجم الوسيط، ص 520
[9] بقره (2)، آيه 25
[10] نساء (4)، آيه 34
[11] محمدحسين طباطبايي، الميزان في تفسير القرآن، ج 3، ص 385
[12] علامه طباطبايي عملي را صالح مي‌دانند که شايسته قبول است و ذل عبوديت و اخلاص بر آن نقش بسته، ر.ک: الميزان، ج 17، ص 23
[13] نساء (4)، آيه 34
[14] ر.ک: محمدحسين طباطبايي،‌ الميزان،‌ ج 4، ص 344
[15] مکارم شيرازي و ديگران،‌ تفسير نمونه، ج 3، ص 370
[16] تحريم (66)، آيه 4
[17] ر.ک: محمدحسين طباطبايي، ‌الميزان، ج 19 ص 332 و ابوعلي طبرسي، مجمع البيان، ج 10، ص 475 و 476
[18] تحريم (66)، آيه 10
[19] انبيا (21)، آيات 74 و 75
[20] بقره (2)، آيه 130
[21] نحل (16)، آيه 122
[22] عنکبوت (29)، آيه 27
[23] انبيا (21)، آيه 72
[24] صافات (37)، آيه 112
[25] انبيا (21)، آيه 85 و 86
[26] قلم (68)، آيه 48 تا 50
[27] آل عمران (3)، آيه 39
[28] همان، ‌آيه 46
[29] انعام (6)، آيه 85
[30] ﴿فَوَجَدَا عَبْدًا مِنْ عِبَادِنَا…﴾ کهف (18)، آيه 65
[31] ر.ک: ابوعلي طبرسي، مجمع البيان، ‌ج 6، ص 745
[32] کهف (18)، آيه 82
[33] ر.ک: طبرسي، مجمع البيان، ج 6، ص 754
[34] ر.ک: طباطبايي، الميزان، ج 13، ص 349
[35] ر.ک: طباطبايي، الميزان، ج 13، ص 349
[36] انبيا (21)، آيه 105
[37] ر.ک: طبرسي، مجمع اليان، ج 7، ص 106
[38] اعراف (7)، آيه 196
[39] در ترجمه استاد فولادوند،‌ کلمه ولي به دوستدار ترجمه شده است، به نظر مي‌رسد دوست داشتن تنها بخشي از معناي کلمه «يتولي» را مي‌رساند.
[40] نساء (4)، آيه 69
[41] ر.ک: مجمع البيان، ج 3، ص 110
[42] اسراء (17)، آيه 25
[43] اسراء (17)، آيه 25
[44] اعراف (7)، آيات 189 و 190
[45] ناصر مکارم شيرازي و ديگران، تفسير نمونه، ‌ج 7، ص 50
[46] ر.ک: الميزان، ج 8، ص 375
[47] ر.ک: الميزان، ج 8، ص 375
[48] شعرا (26)، آيه 83
[49] صافات (37)، آيه 100
[50] يوسف (12)، آيه 101
[51] نمل (27)، آيه 19
------------------------------
منبع: www.maarefquran.org


مقالات ارائه شده لزوماً منعکس کننده نظر مجمع جهانی اهل البیت (علیهم السلام) نمی باشد

نام  


ایمیل  


متن نظر