عنوان مقاله
نقش معاد در ايجاد اميد و تحکيم اميد آدمي
اعظم پرچم
زهرا محققيان
متن مقاله
چکيده:
بشر به طور طبيعى در طول زندگى در اين جهان با نگرانىها و اضطرابهاى بسيارى رو به رو بوده و همواره جهت پيروزي بر آنها و از ميان بردن عوامل پيدايش آنها کوشيده است. از سويي ديگر، اميد به آينده و دستيابي به آرامش، ارتباط عميقي با نوع جهانبيني هر فرد دارد، چنان که اگر فردي فلسفه و هدف زندگي خويش را بر مبناي پوچ گرايي قرار دهد، گريزي از نااميدي نخواهد داشت، چرا که حيات او محدود به وقايع و حوادث فعلي زندگي اوست. به همين دليل پرداختن به باورها و بينشهاي هر فرد نسبت به جهان و دنياي پيرامون خويش، از اين منظر ميتواند گرهگشاي بسياري از مشکلات بشر متمدن امروزي باشد.
پژوهش حاضر در صدد پاسخ به اين پرسش است که تأثير محوري وحدت معبود و نيز نگرش مثبت نسبت به مرگ در ايجاد و تحکيم اميد انسان چيست؟ به ديگر بيان، فرهنگِ معادپروري تا چه اندازه در ايجاد و پرورش روح اميد مؤثر است؟ و در پايان بدين نکته راه يافته که چون طبق آموزههاي قرآن کريم، اميد واقعي در ارتباط با «الله» است، از اين رو توجه به معاد و زندگي پس از آن سبب آگاهي و ايجاد روح اميد در آدمي و تلاش در جهت ايجاد زمينههاي مناسب جهت رشد و ترقي ميگردد و سدّي مستحکم در برابر بحران هويت جوان و نوجوان امروزي خواهد بود.
کليدواژهها:
اميد، معاد، رستاخيز، قرآن، مرگ
پيش گفتار:
در عصر اطلاعات و هزاره سوم، به رغم رشد تکنولوژي و پيشرفتهاي سريع فناوري، يکي از مشخصههاي بارز و عيني در رفتار عموم مردم جامعه مخصوصاً جوانان، ضعف اميد و اميدواري به زندگي و آينده است. بشر متمدن امروزي گرچه به ظاهر مرفه مينمايد، اما بيش از گذشته افسرده، نااميد و تنهاست. از ديگر سو، چون آدمي به حقيقت وجود خويش و اسرار درونش شناخت کامل ندارد و تمامي عوامل دردها و رنجهاي مهلک رواني و راههاي پيشگيري از آنها را نميداند، از اين رو ناگزير است براي شناخت حقايق مربوط به وجود خود و نيز آفات و امراض نفساني و روش درمان و يا پيشگيري از آنها، از تمسک به دين بهره گيرد و خط سيري را تعقيب نمايد که بينش الهي آن را مشخص ساخته است؛ زيرا تنها اوست که ميتواند داروها و روشهاي درمان و پيشگيريهاي مربوط به آفات و بيماريها را (که از وجود روح نااميدي در آدمي سرچشمه ميگيرند) ارائه نمايد.
اما احساس امنيت و آرامش و داشتن اميد به آينده در دين اسلام، به عنوان کاملترين و جامعترين دين الهي (بقره/آيه ۱۳۷)، در سطحى گستردهتر مورد توجّه قرار گرفته و بخش وسيعى از آموزههاى اين دين به آن اختصاص يافته و افزون بر ارائه تعريفى جامع از آن، به راهکارهاى روانى و رفتارى فراوانى براى دستيابى به اين نياز اصيل بشرى پرداخته است که اعتقاد به معاد و فرجام آدمي يکي از بهترين اين راهکارهاست و اگر آدمي از اين نظر نسبت به آينده اميدوار نباشد و زندگي را تنها در اين دنياي مادّي محصور بداند، به طور طبيعي رفتاري بيرون از عرف طبيعت انساني از خود بروز ميدهد که حتي در جهت دادن جامعه به سمت نااميدي و افسردگي نيز بيتأثير نخواهد بود. از اين رو اعتقاد به معاد و زندگاني پس از مرگ، ضمن ايجاد آرامش در درون آدمي، نقش اساسي و تعيين کنندهاي در جهت دادن به رفتار انسان در کليه زمينههاي زندگي ايفا ميکند.
به همين دليل در اين پژوهش سعي شده نتايج و آثار ايمان به معاد در ايجاد و تحکيم روح اميد در آدمي با استفاده از آيات قرآن کريم و تفاسير معتبر مورد بررسي قرار گيرد، چرا که در بينش قرآن کريم نيز اميد به لقاي الهي در روز رستاخيز، علاوه بر اينکه زمينه پيدايش عمل صالح و بستر مناسبي براي داشتن فرهنگ معادباوري در زندگي است (کهف/آيه ۱۱۰)، ريشه يأس و نااميدي را که آفت جان انسانهاست، ميسوزاند (عنکبوت/آيه ۲۳) و آسودگي خاطر و راحتي در برخورد با مشکلات دنيوي را براي مؤمنان به ارمغان خواهد آورد (بقره/آيه ۲۲۳). از اين رو خداوند، مؤمنان را با صفت اميدواري به رحمت الهي ميستايد (بقره/آيه ۲۱۸) و نااميدي از رحمتش را به کافران نسبت ميدهد (يوسف/آيه ۸۷).
اعتقاد به معاد و تأثير آن در تحکيم اميد:
تمامي عقايد دينى در رفتار انسان مؤثر است، هر چند تأثير آنها يکسان نيست. از ميان عقايد دينى، اعتقاد به رستاخيز و معاد، يکى از نافذترين و مؤثرترين باورها در جهت دادن به رفتار آدمى و افزايش روحيه اميدواري در اوست. چنين عقيدهاى نقش شايانى در پرورش روح انسان دارد و آثار تربيتى شگرفى در زندگى فردى و اجتماعى او به ارمغان ميآورد، چرا که انسان فطرتاً جوياى سعادت خويش است؛ از تصوّر وصول به سعادت غرق در مسرّت ميگردد و از فکر يک آينده شوم و مقرون به محروميت، لرزه بر اندامش ميافتد و سخت دچار دلهره و اضطراب ميگردد. بنابراين توجه به مرگ و زندگاني پس از آن، سبب آگاهي و ايجاد روح اميد در آدمي و تلاش در جهت ايجاد زمينههاي مناسب جهت رشد و ترقي ميگردد.
به طور کلي آنچه مايه سعادت انسان ميگردد، دو چيز است: يکى تلاش و ديگرى اطمينان به شرايط محيط. تکليف انسان با خودش روشن است. از اين ناحيه اضطرابى دست نميدهد؛ زيرا اضطراب از شک و ترديد پديد ميآيد. انسان درباره آنچه مربوط به تلاش خويش است، شک و ترديد ندارد. آنچه که انسان را به اضطراب و نگرانى و نيز نااميدي ميکشاند و آدمى تکليف خويش را درباره آن روشن نميبيند، جهان است؛ آيا کار خوب فايده دارد؟ آيا صداقت و امانت بيهوده است؟ آيا پايان کار همه تلاشها و انجام وظيفهها محروميت است؟ اينجاست که دلهره و اضطراب در مهيبترين شکلها رخ مينمايد.
خداوند در آيه ﴿اللَّهُ يَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِينَ مَوْتِهَا وَالَّتِي لَمْ تَمُتْ فِي مَنَامِهَا فَيُمْسِکُ الَّتِي قَضَى عَلَيْهَا الْمَوْتَ وَيُرْسِلُ الْأُخْرَى إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى إِنَّ فِي ذَلِکَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَکَّرُونَ﴾ (زمر/آيه 42) از مرگ با عنوان «توفي»، يعني گرفتن کامل جان انسان توسط فرشتگان ياد ميکند. بدين معنا که مرگ نابودي نيست، بلکه دروازه ورود انسان از يک جهان به جهان ديگر است. بر اساس اين بينش، ياد مرگ براي مؤمنان به عنوان مقصد زندگي دنيوي و آغاز زندگاني اُخروي، آسودگي خاطر و راحتي در برخورد با مشکلات دنيوي را در پي دارد، چرا که انسانهاي شايسته با مرگ به ملاقات خداوند ميرسند؛ ﴿وَاتَّقُوا اللَّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّکُمْ مُلَاقُوهُ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ﴾ (بقره/آيه ۲۲۳). از اين رو يکي از محوريترين راهکارهاي مقابله با فشارهاي رواني و دستيابي به آرامش و افزايش روحيه اميد و اميدواري به آينده، ايجاد نگرش مثبت نسبت به مرگ و اعتقاد به معاد است.
ايمان به معاد، ريشه يأسها و نااميديها را که آفت جان انسانهاست، ميسوزاند و انسان را اميدوار ميسازد که هيچ يک از اعمال نيک او از صفحه هستى پاک نميشود و مصائب و ناکاميهايش در اين دنيا، هيچ کدام بىپاسخ نخواهند ماند. شخص معتقد به معاد عقيده دارد که زندگى به اين جهان ماده خلاصه نميگردد، بلکه انسان پس از مرگ، زندگى ديگرى در پيش دارد و در آنجا به بسيارى از خواستهها و آرزوهاى مناسب خود نايل ميشود. از نظر قرآن نيز حيات باقيه و زندگانى جاويد و سعادت ابدى در آخرت است؛ ﴿يَا قَوْمِ إِنَّمَا هَذِهِ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا مَتَاعٌ وَإِنَّ الْآخِرَةَ هِيَ دَارُ الْقَرَارِ﴾ (غافر/آيه ۳۹). در آنجا آسايش، آرامش و امنيت مطلق وجود دارد؛ ﴿لَهُمْ دَارُ السَّلَامِ عِنْدَ رَبِّهِمْ﴾ (انعام/آيه ۱۲۷) و افراد احساس کمبود و محروميت و نااميدي نميکنند، چرا که در آن بهشت، آنچه دلها ميخواهد و چشمها از آن لذت ميبرد، موجود است؛ ﴿وَفِيهَا مَا تَشْتَهِيهِ الْأَنْفُسُ وَتَلَذُّ الْأَعْيُنُ﴾ (زخرف/آيه ۷۱). در آنجا هيچ گونه کمبودى احساس نميگردد و احساس محروميتى هم اگر انسان در اين دنيا احساس ميکند، با يادآورى نعمتهاى عالم آخرت برطرف ميگردد، چرا که شخص مؤمن، اميدوار است که در آن جهان از نعمتهاى الهى برخوردار گردد.
بنابراين يکي از مهمترين اثرات ياد معاد در دنيا، آرامش و آسايش خاطر و به عبارت کوتاهتر، رسيدن به آرامش دنيوي است، چرا که در زندگاني دنيا هم آرزوهاي بلند و هم يأسهاي عميق در کمين انسان نشستهاند که هر دو کشنده و تهديدکننده زندگياند و آنچه هر دو را در بند ميکند، ياد مرگ است. ياد مرگ هم بر «آمال» و هم بر «آلام» که هر دو بيحد و اندازه جلوه ميکنند، حد ميزند و آنها را از آنچه که هستند، کوچک نشان ميدهد و تاب و طاقت آدمي را افزايش ميدهد و او را بر ادامه زندگي قادر ميسازد. ياد معاد روح حيواني انسان را مهار و هوسهاي کاذب آن را تعديل ميکند و از سردرگمي بينهايت به هدف نهايي سوق ميدهد، زيرا کسي که ايمان به آخرت دارد و عمل صالح انجام دهد، هيچ ترسي از گذشته و آينده ندارد؛ ﴿إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّکَاةَ لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ﴾ (بقره/آيه ۲۷۷).
از طرف ديگر، آدمي همواره در زندگى با مشکلات، مصيبتها و گرفتارىهايى مواجه است که رهايى از آنها ممکن نيست و در بعضي موارد نيز، قدرتى براى مبارزه با آنها ندارد و اگر براى مشکلات فوق راه حل مناسبي نيابد، در زندگى دچار سرخوردگى و نااميدي ميگردد، که گاه دست به خودکشى ميزند. اما اعتقاد به معاد و اميد به فرا رسيدن آن، سبب آرامش و تحکيم پايههاي اميد در آدمي ميگردد.
در کنار ياد معاد، صفات برجسته اخلاق و وارستگي به کمال لازم ميرسند. کسي که بيشتر به ياد معاد و قيامت باشد، قلب او خاشع و دلش شکسته ميشود؛ ﴿وَاسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ وَإِنَّهَا لَکَبِيرَةٌ إِلَّا عَلَى الْخَاشِعِينَ * الَّذِينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلَاقُو رَبِّهِمْ وَأَنَّهُمْ إِلَيْهِ رَاجِعُونَ﴾ (بقره/آيات ۴۶-۴۵) و بهتر ميتواند در مقابل امر خداوند تسليم باشد. حتي قرآن يکي از صفات نمازگزاران خاشع را تصديق قيامت ميداند؛ ﴿الَّذِينَ هُمْ عَلَى صَلَاتِهِمْ دَائِمُونَ * ... * وَالَّذِينَ يُصَدِّقُونَ بِيَوْمِ الدِّينِ * وَالَّذِينَ هُمْ مِنْ عَذَابِ رَبِّهِمْ مُشْفِقُونَ﴾ (معارج/آيات ۲۷-۲۳) و انسان بااخلاق در مقابل رفاهطلبي، اسراف، اتراف، خوشگذراني، سرگرميها، هوسراني، ثروتاندوزي بيحد و مرز به صورت سنجيده و در راستاي اهداف الهي برخورد ميکند؛ ﴿تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِينَ لَا يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَلَا فَسَادًا وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ﴾ (قصص/آيه ۸۳).
همچنين ايمان به معاد، چهره وحشتانگيز مرگ را که هميشه به صورت کابوسي بر افکار انسانها سنگيني داشته و آرامش را از آنها سلب کرده، دگرگون ميسازد و آن را از مفهوم فنا و نيستي به دريچهاي به سوي جهان بقا تغيير ميدهد. اميرمؤمنان علي(ع) ياد مرگ را اصلاحگر انسان و تربيتکننده روح بشر ميخوانند و ميفرمايند: «أَلا فَاذْکُرُوا هادِمَ اللَّذَّاتِ وَ مُنَغِّصَ الشَّهَوَاتِ وَ قَاطِعَ الْأُمْنِيَّاتِ عِنْدَ الْمُشَاوَرَه لِلأعْمَالِ الْقَبِيحَه» (ديلمي، ۱/۹۱)؛ «به هنگام تصميم بر کارهاي زشت، مرگ را که نابودکننده لذتها و مکدرکننده شهوت و قطع کننده آرزوهاست، به ياد آوريد.»
در تعاليم اسلامى سفارش شده است که مسلمانان از پديده مرگ غافل نباشند. پيامبر(ص) ميفرمايند: «زيرکترين مردم کسى است که بيشتر به ياد مرگ باشد.» (همان، /۸۴)
در لابلاى داستانهاى قرآن نيز از آثار تربيتى ايمان به معاد ميتوان نمونههايى را سراغ گرفت؛ از جمله:
۱ـ لقمان حکيم در اندرزهاى حکمتآموز خود به فرزندش، انگشت بر همين موضوع ميگذارد و به وى چنين توصيه ميکند: ﴿يَا بُنَيَّ إِنَّهَا إِنْ تَکُ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ فَتَکُنْ فِي صَخْرَةٍ أَوْ فِي السَّمَاوَاتِ أَوْ فِي الْأَرْضِ يَأْتِ بِهَا اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ لَطِيفٌ خَبِيرٌ﴾ (لقمان/آيه ۱۶).
اين آيه اشاره به اين است که اعمال نيک و بد هر قدر کوچک و کم ارزش و هر قدر مخفى و پنهان باشند، همانند خردلى که در درون سنگى در اعماق زمين يا در گوشهاى از آسمانها مخفى باشد، خداوند لطيف و خبير که از تمام موجودات کوچک و بزرگ در سراسر عالم هستى آگاه است، آن را براى حساب و پاداش و کيفر حاضر ميکند و چيزى در اين دستگاه گم نميشود.
توجه به آيه فوق موجب ميشود که انسان در برابر کساني که در حق وي ظلم و ستم مي کنند و او ناتوان از بازخواست آنهاست، خود را نبازد و به اميد خداوند و معاد، از اندوه و افسردگي رهايي يابد. قرآن کريم در قالب اين تصوير بديع و زيبا، علم و آگاهى الهى و حساب و کتاب دقيق قيامت را چنان روشن ترسيم نموده است که چشمانداز آن، روح انسان را متأثّر مي سازد و درک حقيقت آن، هر وجدان بيدارى را تحت تأثير قرار ميدهد و او را به مراقبت نسبت به تک تک اعمال خويش فرا ميخواند.
۲ـ در صحنهاى ديگر «مؤمن آل فرعون» را ميبينيم که قوم خود را مخاطب قرار داده، ميگويد: ﴿مَنْ عَمِلَ سَيِّئَةً فَلَا يُجْزَى إِلَّا مِثْلَهَا وَمَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولَئِکَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ يُرْزَقُونَ فِيهَا بِغَيْرِ حِسَابٍ﴾ (غافر/آيه ۴۰).
او در اين سخن حساب شدهاش، از يک سو به عدالت خداوند در مورد مجرمان اشاره ميکند که تنها به مقدار جرمشان جريمه ميشوند و از سوى ديگر، اشاره به فضل بىانتهاى او دارد که در مقابل يک عمل صالح، پاداش بىحساب به مؤمنان داده ميشود و هيچ گونه موازنهاى در آن رعايت نخواهد شد؛ پاداشى که هيچ چشمى نديده و هيچ گوشى نشنيده و حتى به فکر انسان خطور نکرده است. به هر حال او با اين سخن کوتاه خود، اين واقعيت را بيان ميکند که متاع اين جهان گرچه ناچيز و ناپايدار است، ولى ميتواند وسيله رسيدن به پاداش بىحساب گردد و چه معاملهاى از اين پرسودتر.
بنابراين اعتقاد به معاد و جهان پس از مرگ تأثيري بس شگرف در روحيه انسان دارد، به گونهاي که خداوند در قرآن، ياد مرگ و تمناي آن را يکي از ويژگيهاي مؤمنان واقعي و کساني که داراي ايماني راستين و ثابت اند، معرفي ميکند، چرا که اينان از مرگ نه تنها نميترسند، بلکه آن را بهترين وسيله براي حصول به آرزوهاي خود ميدانند و پيوسته آن را از خداوند تقاضا ميکنند.
به ديگر بيان، چون امور طبيعى و مادّى و دنيوي غالباً پرده و حجابي بين خداوند و دوستانش است و مانعي است براي اينکه انسان به طور شايسته به مبدأ خود توجه نمايد و با او انس گيرد، بنابراين لازمه دوستى حق تعالى، آرزوى مرگ است و کساني که تنها تصور ميکنند داراي ايماني پايدار و ثابتاند، اما در دل هيچ اشتياقي براي وصول به محبوب خود ندارند، ايمانشان از سر صدق نيست و براي حصول به ايمان واقعي، همچنان بايد تلاش نمايند، چرا که نترسيدن از مرگ و آرزوي آن را در دل پرورانيدن، نشانه صدق و يقين ايشان است، کاري که يهود از آن (برخلاف ادعاهاي خود) سر باز زدند؛ ﴿قُلْ إِنْ کَانَتْ لَکُمُ الدَّارُ الْآخِرَةُ عِنْدَ اللَّهِ خَالِصَةً مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِينَ * وَلَنْ يَتَمَنَّوْهُ أَبَدًا بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ * وَلَتَجِدَنَّهُمْ أَحْرَصَ النَّاسِ عَلَى حَيَاةٍ وَمِنَ الَّذِينَ أَشْرَکُوا يَوَدُّ أَحَدُهُمْ لَوْ يُعَمَّرُ أَلْفَ سَنَةٍ وَمَا هُوَ بِمُزَحْزِحِهِ مِنَ الْعَذَابِ أَنْ يُعَمَّرَ وَاللَّهُ بَصِيرٌ بِمَا يَعْمَلُونَ﴾ (بقره/آيات ۹۶-۹۴).
مولوي در اين باره مي گويد:
شد هواى مرگ طوق صادقان
که جهودان را بدان دم امتحان
بنابراين اميد به آينده براي انسان موحّد جلوه بهتر و صحيحتري دارد و حتي در برخي آيات قرآن، اعتقاد برابر با اميد معرفي شده است، آنجا که براي بيان اعتقاد به معاد از عبارت «اميد به معاد» استفاده ميکند: ﴿وَإِلَى مَدْيَنَ أَخَاهُمْ شُعَيْبًا فَقَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَارْجُوا الْيَوْمَ الْآخِرَ وَلَا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ﴾ (عنکبوت/آيه ۳۶).
توجه به اين نکته نيز حائز اهميت است که گرچه اميد بستن به روز قيامت از اميد بستن به خداوند جدا نيست، ليکن چون انتظار روز رستاخيز، روز تعيين سرنوشت است، قيامت و معاد مستقلاً از متعلقات اميد شمرده شدهاند (طباطبايي، ۱۶/۱۲۶). از سويي ديگر خداوند در آيه ۱۱۰ سوره کهف، پيروي از دين را مشروط به رجا و اميد به معاد نموده، نه يقين به معاد، به اين دليل که تنها احتمال بودن معاد و اميد به فرار سيدن چنين روزي، کافي است که آدمي را به پيروي از دين وادار سازد، چرا که دفع ضرر احتمالي واجب است (همان، ۱۳/۴۰۵). به همين دليل آن که به روز رستاخيز اميد دارد، به فساد روي نميآورد، بلکه در پي اصلاح آخرت خويش و جامعه گام بر ميدارد تا با پروندهاي سفيد در روز قيامت در محضر داور جهان هستي حضور يابد.
در سوره ممتحنه نيز ميخوانيم: ﴿لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِيهِمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ کَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ وَمَنْ يَتَوَلَّ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ﴾ (ممتحنه/آيه ۶). در آيه فوق که سخن از ابراهيم(ع) و همراهان او به عنوان پيشواى بزرگ و مورد احترام همه اقوام است، منظور از اميد به خدا، اميد به ثواب خدا در برابر ايمان به اوست و منظور از اميد به آخرت، اميد به پاداشهايي است که خداوند وعده آن را به مؤمنان داده. از اين رو اميد به آخرت کنايه است از ايمان به آخرت. (همان، ۱۹/۲۳۳)
بنابراين طبق دو آيه اخير، حقيقت «اميد به آخرت» در آيات قرآن کريم، «ايمان به آخرت» معرفي شده است. از اين رو ميتوان گفت اميد در بينش قرآن به معناي ايمان است و کسي که ايمان دارد، اعتقاد و اميد راسخ نيز دارد. در چنين فردي، نااميدي هرگز نميتواند نفوذ نمايد.
اميد به زندگاني جاودان در جوار خداوند در پرتو شهادت:
به طور کلي نگرشهاي آدمي در مورد مرگ متفاوت است. اين نگرشها را ميتوان به صورت زير به طور خلاصه بيان نمود:
۱ـ انکار کننده: اولين نگرش در مورد مرگ نگرش انکار کننده است که اجتنابمدار ميباشد؛ بدين معنا که شخص نه تنها به مرگ اعتقاد ندارد، بلکه همواره آن را انکار ميکند.
۲ـ پذيرنده: در اين نگرش، مرگ به عنوان جزئي از زندگي است.
۳ـ مشتاقانه: طبق اين نگرش، مُردن راه حلّي براي حل تعارضات دروني (خودکشي) است.
۴ـ مبارزه جويانه: در اين نگرش، فرد به دلايل مذهبي و اعتقادي به مبارزه با مرگ ميرود، زيرا اعتقاد و باور به معاد چنان تحوّل عظيمي در روح و انديشه انسان ايجاد ميکند که نه تنها از فشارهايي که در راه انجام مسئوليتها بر او وارد ميآيد رنجي نميبرد، بلکه از آن استقبال ميکند و همچون کوه در برابر حوادث ميايستد، در برابر بيعدالتيها تسليم نميشود، چرا که مطمئن است کوچکترين عمل نيک و بد، پاداش و کيفر دارد و بعد از مرگ به جهاني وسيعتر که خالي از هر گونه ظلم و ستم است، انتقال مييابد و از رحمت و الطاف پروردگار بهرهمند ميشود؛ ﴿وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ * فَرِحِينَ بِمَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَيَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِينَ لَمْ يَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلَّا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ * يَسْتَبْشِرُونَ بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَفَضْلٍ وَأَنَّ اللَّهَ لَا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُؤْمِنِينَ﴾ (آل عمران/آيات ۱۷۱- ۱۶۹) (معتمدي، /۸۹).
به حلاوت بخورم زهر که شاهد ساقي است
به ارادت بکشم درد که درمان هم از اوست
بنابراين اعتقاد به معاد نقش بسزايي در جهاد و مبارزه و افزايش روحيه مبارزه جويانه در آدمي دارد و اگر حس جهاد و مبارزه و شهادت طلبي در درون جامعهاي حکمفرما باشد، آن جامعه از گزند دشمنان محفوظ ميماند. اگر کساني در چنگال آرزوهاي دراز و هواي نفس گرفتار باشند، به هزاران بهانه متوسل ميشوند تا از جهاد و جنگ بگريزند؛ ﴿فَرِحَ الْمُخَلَّفُونَ بِمَقْعَدِهِمْ خِلَافَ رَسُولِ اللَّهِ وَکَرِهُوا أَنْ يُجَاهِدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَقَالُوا لَا تَنْفِرُوا فِي الْحَرِّ قُلْ نَارُ جَهَنَّمَ أَشَدُّ حَرًّا لَوْ کَانُوا يَفْقَهُونَ﴾ (توبه/آيه ۸۱).
حضرت علي(ع) هنگامي که سپاهيانش را به جبهه حق عليه باطل دعوت ميکرد، گروهي ميگفتند: اکنون هوا سرد است، صبر کنيد هوا گرم شود. گروهي ديگر ميگفتند: اکنون هوا گرم است و در تابستان جاي جنگ و نبرد نيست. حضرت در جواب آنها فرمودند: کسي که با حرارت و برودت دنيا نميتواند صبر کند، در برابر حرارت قيامت چگونه صبر ميکند؟ (نهج البلاغه، خطبه ۲۷). آنچه جنگهاي پيامبر(ص) را به پيروزي رساند و آنچه حادثه کربلا را آفريد و آنچه هشت سال دفاع مقدس را در ايران به وجود آورد، اميد، اعتقاد و ايمان به معاد بوده است.
طبق گفتههاي دانشمندان غربي نيز آدمي به اين اعتقاد نياز دارد که در وراي اين عالم محسوس، عالم ديگري وجود دارد که غرق در معنويت است و همين اعتقاد است که سبب ميگردد تا به افرادي که بدان پايبند هستند، در برابر حوادث نيرو و قدرتي عظيم ارزاني دارد (رضايي اصفهاني، /۱۸۶) و به راستي چه اعتقادي مانند اين خواهد توانست تا در يورش سختيها و دگرگونيهاي روزگار، به انسان ثبات قدم بخشد و همچون لنگري مطمئن، کشتي طوفان زده روح انسان را در حوادث و بلايا از تلاطم باز دارد.
شهيد مطهري نيز از حالت روحي و رواني خاصي تحت عنوان «نشاط شهادت» ياد ميکند و منطق شهادت را سوختن و حل شدن در اجتماع براي احياي جامعه ميداند. (معتمدي، /۹۱)
اين نوع نگرش نسبت به مرگ در آيات قرآن نيز مورد ستايش قرار گرفته و خداوند در بسياري از آيات، از راههاي مختلف، همچون برشمردن خصوصيات زندگاني اخروي شهيدان و مبارزان راه حق، به تشويق اين افراد پرداخته است و بارها و بارها سفارش و توصيه ميکند که شهيدان نمردهاند، بلکه نزد خداوند زندهاند و از نعمتهاي او در جوارش بهره ميبرند. آيات زير به اين حقيقت اشاره کردهاند: ﴿وَلَا تَقُولُوا لِمَنْ يُقْتَلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتٌ بَلْ أَحْيَاءٌ وَلَکِنْ لَا تَشْعُرُونَ﴾ (بقره/آيه ۱۵۴)؛ ﴿وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ﴾ (آل عمران/آيه ۱۶۹).
به طور کلي يکي از چيزهايي که در تمامي جنگهاي دنيا وجود دارد، ترس از شکست و سختيهاي پس از آن و يا ترس از کشته شدن و مرگ است. از اين رو بحران رواني يک رزمنده قبل از ورود او به صحنه نبرد آغاز شده و تا زماني که دار فاني را وداع گويد، ادامه خواهد داشت. ديدن سهمگينترين صحنهها و وقايع تلخ و جانگداز در ميدان نبرد باعث ايجاد مشکلات جسمي و رواني فراواني در انسان ميشود. از جمله اين مشکلات، نااميدي و ترس از مُردن و به طور کلي عدم خوشبيني نسبت به آينده است که اين خود سبب ميگردد انسان به فردي نااميد و افسرده که برداشتي غلط، ناقص و محدود از محيط دارد، تبديل شود. کمک به کاهش اين اختلالات و افزايش سلامت رواني از طريق تحکيم روح اميد در نهاد آدمي، به انسان افسرده و نااميد کمک ميکند تا به اصلاح برداشتهاي خود بپردازد و به بينشي جديد دست يابد و بهترين کسي که ميتواند اين مهم را انجام دهد، خداوند است.
در آيه ﴿وَلَا تَهِنُوا فِي ابْتِغَاءِ الْقَوْمِ إِنْ تَکُونُوا تَأْلَمُونَ فَإِنَّهُمْ يَأْلَمُونَ کَمَا تَأْلَمُونَ وَتَرْجُونَ مِنَ اللَّهِ مَا لَا يَرْجُونَ وَکَانَ اللَّهُ عَلِيمًا حَکِيمًا﴾ (نساء/آيه ۱۰۴) «و در راه تعقيب دشمن، (هرگز) سست نشويد! (زيرا) اگر شما درد و رنج مىبينيد، آنها نيز همانند شما درد و رنج ميبينند ولى شما اميدى از خدا داريد که آنها ندارند و خداوند، دانا و حکيم است.» نيز خداوند با هدف زنده نگه داشتن روحيه تلاش و پشتکار در رزمندگان و ياران پيامبر(ص)، بر اميدوارى نسبت به آينده و انتظار فرا رسيدن گشايش از سوى خدا سفارش کرده و مؤمنان را از هرگونه يأس و نااميدى برحذر داشته است، چرا که در صحنههاي نبرد، اميد به خداوند بزرگترين اهرم حرکت و سرمايه روحى رزمنده است؛ يا شهادت و سعادت، يا پيروزى بر دشمن.
به ديگر بيان، خداوند در آيه فوق در صدد روحيه دادن به مؤمنان و انسانهاي راستين از طريق مقايسه دردهاى خود با رنجهاي ديگران و اميد و توجّه به امدادهاى الهى و آگاهىِ اوست ﴿فَإِنَّهُمْ يَأْلَمُونَ کَمَا تَأْلَمُونَ﴾، زيرا مسلمانان اميدهاى گوناگون از خداوند دارند؛ اميد به امدادهاى غيبى، پيروزى، مرعوب شدن دشمن، پاداشهاى معنوى و امثال آن، و به آنان بيان ميکند که فضيلت شما بر آنها اين است که نور ايمان و حقيقت تقوا در قلبتان نفوذ کرده که اين خود چنين ايجاب مينمايد که در اعمالتان اميدوار به رحمت الهى و فيوضات اخروى، اضافه بر شرافت و منافع دنيوى باشيد. ولي دشمنان شما چنين اميدى ندارند، بلکه تنها براى منافع ناچيز دنيوى و به دست آوردن غنايم و پيروزي خيالى، خود را به زحمت مياندازند. (طباطبايي، ۵/۶۴؛ طيب، ۴/۱۹۱؛ مغنيه، ۲/۴۲۸؛ گنابادي، ۲/۴۹؛ ميبدي، ۲/۶۷۱)
استدلال خداوند در آيه فوق بدين صورت است که همان طور که شما ناراحت مىشويد، آنها نيز ناراحت مىشوند و شما حال بدترى از حال دشمنان خود نداريد، بلکه شما مرفّهتر و خوشبختتر از کفاريد، زيرا شما به خداوند بزرگ اميد داريد که او در اين جهان به شما پيروزى و ظفر بخشد و به واسطه اين سختيها و دردها و زخمها، در عالم ديگر به شما پاداش دهد، چرا که او ولىّ مؤمنين است؛ ﴿وَاللَّهُ وَلِيُّ الْمُؤْمِنينَ﴾ (آل عمران/آيه ۶۸) و شما نيز از مؤمنين هستيد. ولي دشمنان شما در مقابل اين جراحتها و زخمها، اميد هيچ گونه پاداشى از جانب خداوند متعال ندارند و در نتيجه در عمل خود نشاط ندارند و کسى نيست که رسيدن آنان به هدف را ضمانت کند و اين، تفاوت بزرگى است ميان شما و آنها، چرا که بيشتر پيروزيهاي مؤمنين از روى ايمان و اميد آنها نشأت گرفته، وگرنه در بيشتر جنگهايى که در اسلام واقع گرديده، تعداد کافران بسيار زيادتر از تعداد مسلمانان بوده و نيز در مهمّات جنگى، آنها مجهّزتر بودند، با اين حال غالباً شکست ميخوردند و اين تنها از جهت ايمان مؤمنين و اميد راستين ايشان به خداوند بود که با نيروي ايمان و خلوص شمشير ميزدند.
بنابراين مؤمنان واقعي همواره با خاطري آسوده و اميد به پروردگار، به کارهاي نيک روي ميآورند؛ ﴿فَمَنْ کَانَ يَرْجُو لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَلَا يُشْرِکْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا﴾ (کهف/آيه ۱۱۰) و از مرگ نمي هراسند، بلکه ميگويند: ﴿قُلْ هَلْ تَرَبَّصُونَ بِنَا إِلَّا إِحْدَى الْحُسْنَيَيْنِ﴾ (توبه/آيه ۵۲).
ديگر داستانهاي قرآن نيز حکايتگر خوبي از شهامتها و شجاعتهاي مردان خدا در پرتو اعتقاد به معاد هستند؛ از جمله:
۱ـ قرآن کريم در سوره بقره، آيات ۲۴۶ تا ۲۵۱، داستان گروهي از بنياسرائيل را حکايت ميکند که همراه «طالوت» (فرمانده الهي لشکرشان) براي مبارزه با جالوت که پادشاهي ستمگر بود، روانه ميدان جنگ شده بودند. امّا پس از يک امتحان سخت گروهي باز ماندند و تنها تعدادي اندک پا به ميدان جهاد گذاشتند. اين اقليت نيز به دو دسته تقسيم شدند: بعضي گرفتار وحشت و ترس گشتند و گفتند: ما امروز قدرتي براي مبارزه با جالوت و لشکريانش نداريم. امّا در مقابل اين گروه، کساني که ايماني راسخ به روز رستاخيز داشتند، به بقيه هشدار دادند که نبايد به کميّت جمعيت نگاه کرد، بلکه بايد کيفيت را در نظر گرفت؛ زيرا بسيار شده که يک جمعيت کم، امّا باايمان و مصمّم، به فرمان خدا بر انبوه جمعيت دشمن پيروز شدهاند؛ ﴿قَالَ الَّذِينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلَاقُو اللَّهِ کَمْ مِنْ فِئَةٍ قَلِيلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً کَثِيرَةً بِإِذْنِ اللَّهِ﴾ (بقره/آيه ۲۴۹).
آري، کسي که مرگ را دريچهاي به جهان ابدي ميداند و معتقد است که با مرگ، پرنده روحش از قفس تن آزاد شده و در آسمان بيکران پر ميگشايد، نه تنها از مرگ و شهادت در راه هدف ترس و وحشتي به خود راه نميدهد، بلکه به استقبال آن رفته، آن را عاشقانه در آغوش ميکشد؛
مرگ اگر مرد است گو نزد من آي
تا در آغوشش بگيرم تنگ تنگ
من از او عمري ستانم جاودان
او ز من دلقي ستاند رنگ رنگ
۲ـ ساحران فرعون نيز به تهديدهاي شديد فرعون به خاطر اظهار ايمانشان به خداي يگانه وقعي نمينهند و با صراحت به وي ميگويند: ﴿فَاقْضِ مَا أَنْتَ قَاضٍ إِنَّمَا تَقْضِي هَذِهِ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا * إِنَّا آمَنَّا بِرَبِّنَا لِيَغْفِرَ لَنَا خَطَايَانَا وَمَا أَکْرَهْتَنَا عَلَيْهِ مِنَ السِّحْرِ وَاللَّهُ خَيْرٌ وَأَبْقَى﴾ (طه/آيه ۷۲ و 73).
هنگامي که جرقههاي ايمان به معاد به اعماق جان آدمي ميرسد، آن را چنان شعلهور ميسازد که ديگر هيچ تهديدي در برابر آن کارگر نيست و هر چيز جز خدا و لقاي آخرت و نعيم جاودانش در نظر انسان بيارزش و ناچيز است. همين ايمان نيرومند و شعلهور سبب شد که ساحران مادّيِ زبون و چاپلوس ديروز، به انسانهاي قوي و شجاع و پر استقامت امروز مبدّل شوند.
شفاعت و تأثير آن در تحکيم اميد آدمي:
همان گونه که پيش از اين اشاره شد، خداوند سبحان در کتاب خويش از راههاي مختلف به ايجاد و تحکيم روح اميد در آدمي مبادرت ورزيده است. اما يکي از راههاي اميدبخش براي مؤمنان گناهکار که از روح اميد و اعتقاد به معاد سرچشمه ميگيرد، اعتقاد به بهرهمندي از شفاعت شافعان در روز قيامت و رستاخيز است.
موضوع شفاعت از اصول مسلّم اسلام است که روايات زيادى از طريق شيعه و اهل سنت درباره آن نقل شده است. در قرآن کريم نيز آيات متعددى درباره آن وجود دارد؛ مانند آيات ۴۲ تا ۴۸ سوره مدّثر که خداوند متعال عدهاى از کسانى را که شفاعت شامل حال آنها نميشود، نام برده است: ﴿مَا سَلَکَکُمْ فِي سَقَرَ * قَالُوا لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلِّينَ * وَلَمْ نَکُ نُطْعِمُ الْمِسْکِينَ * وَکُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخَائِضِينَ * وَکُنَّا نُکَذِّبُ بِيَوْمِ الدِّينِ * حَتَّى أَتَانَا الْيَقِينُ * فَمَا تَنْفَعُهُمْ شَفَاعَةُ الشَّافِعِينَ﴾.
ازاين رو يکي از مزايايي که خداي متعال به مؤمنان اختصاص داده، اين است که اگر مؤمن ايمان خودش را تا هنگام مرگ حفظ کند، به عذاب ابدي مبتلا نخواهد شد و گناهان کوچکش به واسطه اجتناب و دوري از گناهان کبيره بخشوده شده و گناهان بزرگش به وسيله توبه کامل و مورد قبول پروردگارش آمرزيده ميشود و اگر موفق به چنين توبهاي نشد، تحمل گرفتاريها و مصائب دنيا، بار گناهانش را سبک ميکند و سختيهاي برزخ و مواقف آغازين رستاخيز، ناخالصيهايش را ميزدايد و اگر باز هم از آلودگيهاي گناهان پاک نشد، به وسيله شفاعت ـ که مظهر تجلي بزرگترين و فراگيرترين رحمت الهي در اولياء خدا به ويژه رسول اکرم(ص) و اهل بيت گرامش(ع) ميباشد ـ از عذاب دوزخ نجات خواهد يافت.
بر حسب روايات فراوان، مقام محمود نيز که در آيه ﴿وَمِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَکَ عَسَى أَنْ يَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقَامًا مَحْمُودًا﴾ (اسراء/آيه ۷۹) به رسول اکرم(ص) وعده داده شده، همين مقام شفاعت است (طباطبايي، ۱۳/۷۵). همچنين آيه شريفه ﴿وَلَسَوْفَ يُعْطِيکَ رَبُّکَ فَتَرْضَى﴾ (ضحي/آيه ۵) نيز اشاره به آمرزش الهي دارد که به واسطه شفاعت آن حضرت، شامل حال کساني که استحقاق دارند، ميشود. (همان، ۲۰/۳۱۰).
بنابراين بزرگترين و نهاييترين اميد مؤمنان گنهکار شفاعت است. کسانى که مرتکب جرايم سنگينى مىشوند، از يک سو گرفتار ناراحتى وجدان و از سوى ديگر گرفتار يأس از بخشودگى در پيشگاه خدا مىگردند و چون راه بازگشت را به روى خود مسدود مىيابند، عملاً حاضر به هيچ گونه تجديد نظر نيستند و با توجه به تيرگى افق آينده در نظرشان، ممکن است دست به طغيان و سرکشى بيشتري بزنند و يک نوع آزادى عمل براى خود تحت اين عنوان که رعايت مقررات براى آنها سودى ندارد، قائل شوند. درست همانند بيمارى که از بهبودى مأيوس شده و سدّ پرهيز را به کلى شکسته است، چون آن را بىدليل و فاقد تأثير مىداند.
در برخي مواقع، ناراحتى وجدان که ناشى از اين گونه جرايم است، موجب اختلالات روانى و يا موجب تحريک حس انتقامجويى از جامعهاى که او را چنين آلوده کرده است، مىگردد و به اين ترتيب، گناهکار مبدّل به يک عنصر خطرناک و کانون ناراحتى براى جامعه مىشود که کمترين تأثير چنين نگرشي، ايجاد و القاي روح نااميدي در جامعه است.
اما ايمان به شفاعت و اميد به بهرهمندي از آن، روزنهاى به سوى روشنايى به روى انسان مىگشايد. اميد به آمرزش، آدمي را به کنترل خويش و تجديد نظر و حتى جبران گذشته تشويق مىکند، حس انتقامجويى در او تحريک نمىگردد و آرامش روانى به او امکان تبديل شدن به يک عنصر سالم و صالح و در نهايت اميدوار مىدهد.
بنابراين اگر بگوييم توجه به شفاعت به معناى صحيح، يک عامل سازنده اميد و بازدارنده از نااميدي و افسردگي است که مىتواند از يک فرد مجرم و گناهکار، فردي صالح و اميدوار بسازد، گزاف نگفتهايم. با اين وضع، جاى ترديد باقى نمىماند که شفاعت به معناى صحيح، نقش مؤثرى در دگرگونى حال افراد و اصلاح وضع آنها خواهد داشت.
البته توجه به اين نکته نيز حائز اهميت است که شفاعت داراي قيود و شرايط فراوانى است و کسانى که معتقد و اميدوار به آن هستند، براى بهرهمندي از آن، ناگزيرند شرايط آن را فراهم سازند و از گناهانى همانند ظلم که اميد شفاعت را به صفر مىرساند بپرهيزند؛ برنامه خود را از يک دگرگونى عميق و همه جانبه در وضع خويش شروع کنند و براى رسيدن به مقام «ارتضاء»؛ ﴿وَلَا يَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضَى﴾ (انبياء/آيه ۲۸) و برقرار ساختن عهد الهى؛ ﴿وَأَوْفُوا بِعَهْدِي أُوفِ بِعَهْدِکُمْ﴾ (بقره/آيه ۴۰)، از گناه توبه کنند و يا حداقل در آستانه توبه قرار گيرند، خلافکارى و شکستن سد قوانين الهى را متوقف سازند و يا لااقل تقليل دهند و ايمان به خدا و دادگاه بزرگ رستاخيز را در خود زنده نگاه دارند و قوانين و مقررات او را محترم شمارند (مکارم شيرازي، ۱/۲۳۷) و تنها از اين طريق، اميد به شفاعت، اميدي صادق و حقيقي است و ميتواند باعث استحکام پايههاي خانه اميد آدمي گردد.
نتايج:
۱- اميد در راستاي تکامل انسان است و تکامل انسان در قرآن، رسيدن به مقام خليفه اللهي و مظهر تجلي اسماء الهي شدن است. از اين رو، اميد نيز در راستاي تجلي صفات الهي، خصلتي نهادينه شده در وجود بشر است و به دست آوردن اين امر مهم، از طريق تقويت آموزههاي اعتقادي در نهاد آدمي ميسر است.
۲- آموزه اعتقادي معاد جهت القا و تحکيم روح اميد در آدمي، آموزهاي شناختي است که به ديدگاه و اعتقاد فرد نسبت به هستي، آغاز و فرجام جهان ميپردازد و از سويي ديگر، تأثير آن را در افزايش يا کاهش اميد صادق و حقيقي در آدمي مورد ارزيابي قرار ميدهد.
۳- يکي از مهمترين اثرات ياد معاد در دنيا، آرامش و آسايش خاطر و به عبارت کوتاهتر، رسيدن به آرامش دنيوي است.
۴- ياد مرگ هم بر «آمال» و هم بر «آلام» که هر دو بيحد و اندازه جلوه ميکنند، حدّ ميزند و آنها را از آنچه که هستند، کوچک نشان ميدهد.
۵- ايمان به معاد، چهره وحشتانگيز مرگ را که هميشه به صورت کابوسي بر افکار انسانها سنگيني داشته و آرامش را از آنها سلب کرده، دگرگون ميسازد و آن را از مفهوم فنا و نيستي به دريچهاي به سوي جهان بقا تغيير ميدهد.
۶- ياد مرگ براي مؤمنان به عنوان مقصد زندگي دنيوي و آغاز زندگاني اُخروي، آسودگي خاطر و راحتي در برخورد با مشکلات دنيوي را در پي دارد، چرا که انسانهاي شايسته با مرگ به ملاقات خداوند ميرسند (بقره/آيه ۲۲۳).
۷- ياد معاد، روح حيواني انسان را مهار و هوسهاي کاذب آن را تعديل ميکند و از سردرگمي بينهايت به هدف نهايي سوق ميدهد.
۸- اميدواران حقيقي نه تنها از مرگ نميترسند، بلکه آن را بهترين وسيله براي حصول به آرزوهاي خود ميدانند و پيوسته آن را از خداوند تقاضا ميکنند و با منطق شهادت که به اعتقاد شهيد مطهري، سوختن و حل شدن در اجتماع براي احياي جامعه است، مرگ را در آغوش ميکشند.
۹- ديدن سهمگينترين صحنهها در ميدان نبرد باعث ايجاد نااميدي و ترس از مُردن و به طور کلي عدم خوشبيني نسبت به آينده در انسان ميشود. کمک به کاهش اين اختلالات از طريق برشمردن امتيازات شهدا نسبت به سايرين، به تحکيم روح اميد در نهاد آدمي منتهي ميشود.
۱۰- يکي از راههاي اميدبخش براي مؤمنان گناهکار که از روح اميد و اعتقاد به معاد سرچشمه ميگيرد، اعتقاد به بهرهمندي از شفاعت شافعان در روز قيامت و رستاخيز است.
۱۱- بزرگترين و نهاييترين اميد مؤمنان گنهکار شفاعت است، چرا که اميد به آمرزش، آدمي را به کنترل خويش و تجديد نظر و حتى جبران گذشته تشويق مىکند، حس انتقامجويى در او تحريک نمىگردد و آرامش روانى به او امکان تبديل شدن به يک عنصر سالم و صالح و در نهايت اميدوار مىدهد.
منابع و مراجع
منابع و مآخذ:
- ديلمى، شيخ حسن؛ إرشاد القلوب إلى الصواب، چاپ پنجم، قم، جامعه مدرسين، ۱۳۷۶ش.
- رضايي اصفهاني و ديگران؛ تفسير موضوعي قرآن، چاپ يازدهم، قم، دفتر نشر معارف، ۱۳۸۶ش.
- سبحاني تبريزي، جعفر؛ سيماي انسان کامل در قرآن، چاپ يازدهم، قم، دفتر تبليغات اسلامي، ۱۳۸۷ش.
- طباطبايى، سيد محمدحسين؛ الميزان فى تفسير القرآن، چاپ پنجم، قم، جامعه مدرسين، ۱۴۱۷ق.
- طيب، سيد عبدالحسين؛ اطيب البيان، چاپ دوم، تهران، انتشارات اسلام، ۱۳۷۸ق.
- گنابادي، سلطان محمد؛ تفسير بيان السعاده فى مقامات العباده، چاپ دوم، بيروت، مؤسسه الأعلمي للمطبوعات، ۱۴۰۸ق.
- مؤلفان؛ جلوههاي خدامحوري در زندگي، قم، آيه حيات، ۱۳۸۵ش.
- مجلسي، محمدباقر؛ بحارالأنوار، تهران، اسلاميه، بيتا.
- معتمدي، غلامحسين؛ انسان و مرگ، درآمدي بر مرگشناسي، تهران، نشر مرکز، ۱۳۷۲ش.
- مغنيه، محمدجواد؛ الکاشف، تهران، دارالکتب الإسلاميه، ۱۴۲۴ق.
- مکارم شيرازى، ناصر؛ تفسير نمونه، تهران، دارالکتب الإسلاميه، ۱۳۷۴ش.
- مولوي، جلالالدين محمد بلخي؛ مثنوي معنوي، تهران، نگاه پنجم، ۱۳۷۲ش.
- مهدوي، ابوالقاسم؛ هدف خلقت، به اهتمام سيد حسن نواب، چاپ دوم، اصفهان، محبان، ۱۳۸۶ش.
- ميبدى، رشيدالدين احمد بن ابى سعد؛ کشف الأسرار و عده الأبرار، چاپ پنجم، تهران، انتشارات اميرکبير، ۱۳۷۱ق.
- نجاريان، فرزانه؛ نقش اميد در تکامل شخصيتي انسان، فصلنامه رشد معلم، شماره ۱۰۲، صص ۵۴ - ۵۰، ۱۳۷۳ش.
- نراقي، محمدمهدي؛ جامع السعادات، قم، دارالکتب الاسلاميه، ۱۳۸۳ق.
- نيليپور، مهدي؛ بهشت اخلاق، قم، مؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر(عج)، ۱۳۸۵ش.
- هاشمي رفسنجاني، اکبر؛ فرهنگ قرآن، قم، بوستان کتاب، ۱۳۸۳ش.
------------------------------
منبع: www.maarefquran.org
مقالات ارائه شده لزوماً منعکس کننده نظر مجمع جهانی اهل البیت (علیهم السلام) نمی باشد