:عنوان مقاله اوصاف و مراتب بهشت در قرآن، از دارالسلام تا جنت فردوس گيتي شرکاء
دسته بندی: معادشناسی در قرآن
متن مقاله
اشاره: قرآن کريم در بسياري از آيات خود تصويري از ويژگي‌هاي بهشت و اوصاف زندگي بهشتيان ارائه مي‌دهد که مطالعه در اين آيات -که در جاي‌جاي آنها خداوند مؤمنان پرهيزکار را به چنين پاداشي بشارت مي‌دهد- علاوه بر نمودار ساختن هدف باري‌تعالي از خلقت و دوستي بيکرانش نسبت به انسان، مي‌تواند موجب انگيزه در انتخاب راهي باشد که انسان همواره و به‌طور فطري در پي آن بوده است. هم‌چنين درک درست اين آيات مي‌تواند راهنمايي باشد که پيش از مرگ نيز انسان را از يک زندگي بهشتي بهره‌مند نمايد. در نوشته‌اي که هم ‌اينک پيش روي خوانندگان گرامي است نام‌هاي بهشت و مراتب مختلف آن در قرآن مورد بررسي قرار گرفته و نکته‌هايي درباره اين نام‌گذاري‌ها بيان شده است. بهشت موعود داراي مراتب و درجاتي مانند جنت نعيم، مأوا، عدن و فردوس است ولي علاوه بر مراتب، اوصاف و القابي کلي دارد که جا دارد قبل از ورود به اين مراتب با بعضي از آن اوصاف مثل دارالسلام، دارالارث، دارالرضا، دارالمقام و فوز عظيم آشنا شويم. دارالسلام: در قرآن آيات بسياري بر وجود نعمت‌هاي مادي تصريح دارد که نقطه شروع آن نعمت‌ها، صحراي محشر است که از آنجا بهشتيان به دارالسلام که يکي از القاب بهشت است خوانده مي‌شوند: {وَاللّهُ يَدْعُو إِلَى دَارِ السَّلاَمِ وَيَهْدِي مَن يَشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ}(يونس، آيه 25). دارالسلام نمايانگر محيطي آرام و امن است که سراسر صفا و صميميت بوده و صلح و آرامش در آن موج مي‌زند. اين رستگاران با هدايت نوري که جلو روي آنها مي‌درخشد و مسير را براي آنها روشن مي‌کند به سوي بهشت مي‌شتابند و در همان حال بشارتِ بهشت‌هايي به آنها داده مي‌شود که از زير درختانش نهرها جاري است {يَوْمَ تَرَى الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ يَسْعَى نُورُهُم بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَبِأَيْمَانِهِم بُشْرَاکُمُ الْيَوْمَ جَنَّاتٌ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا ذَلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ}(حديد، آيه 12) و آثار بشارت که حاکي از مسرت باطني آنهاست در چهره‌هاي آنها کاملاً نمايان است {وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ نَّاعِمَةٌ * لِسَعْيِهَا رَاضِيَةٌ} (غاشيه، آيات 8 و 9). در مدخل بهشت، فرشتگان نگهبان با پيام {ادْخُلُوهَا بِسَلاَمٍ آمِنِينَ}(حجر، آيه 46) به آنها خوش‌آمد مي‌گويند و آرامشي کامل را که نمايانگر خروج هرگونه کينه و کدورتي از سينه‌هاي آنهاست به آنها بشارت مي‌دهند {وَنَزَعْنَا مَا فِي صُدُورِهِم مِّنْ غِلٍّ إِخْوَانًا}(حجر، آيه 47). نکته لطيف اين که کلمه نزع از معناي خاصي برخوردار است و آن اين است که چنان از دل‌هاي آنان غل و غش و کينه و کدورت را بيرون مي‌کشيم که گويي هرگز آلودگي و کدورتي نداشته‌اند. دارالارث: «بهشت را به پرهيزگاران به ارث مي‌دهند»: {تِلْکَ الْجَنَّةُ الَّتِي نُورِثُ مِنْ عِبَادِنَا مَن کَانَ تَقِيًّا}(مريم، آيه 63). ارث در دنيا مالي است که بدون هيچ رنج و زحمتي به دست مي‌آيد و در مالکيت آن هيچ جاي شک و شبهه نيست ولي بهشت، ارثي است که مؤمنان در مقابل اعمال صالحي که در دنيا انجام داده‌اند از آن بهره‌مند مي‌شوند. دارالرضا: بهشت، عالم تجرد و اطلاق است و براي مؤمنان به مجرد درخواست باطني و مشيت دروني هرچه بخواهند موجود مي‌شود {لَهُم مَّا يَشَاؤُونَ عِندَ رَبِّهِمْ}(شوري، آيه 22). در حقيقت اراده انسان در بهشت مظهر اراده الهي شده و معدومات را لباس وجود مي‌پوشاند بنابراين همه‌چيز براي او مهياست و به رضايت کامل مي‌رسد. از طرفي راه‌يافتن به بهشت، نتيجه اطاعت و رسيدن بنده به مقام عبوديت است و از آنجا که رسيدن به مقام عبوديت هدف خداوند از خلقت انسان است، رضاي الهي را به دنبال دارد، يعني بهشت دارالرضاست چون خداوند از بنده، راضي و بنده از خداوند راضي است: {رَّضِيَ اللّهُ عَنْهُمْ وَرَضُواْ عَنْهُ}(مائده، آيه 119). دارالمقام: بهشت، دارالمقام يا دارالخلد است و اين وصف، بيانگر اين نکته است که رستگاران بهشتي براي هميشه در آنجا مخلدند چون بهشت جايگاهي است که کسي از آن بيرون نمي‌رود و به مکان ديگري کوچ نمي‌کند و هيچ‌گونه رنج و مشقتي به او نمي‌رسد و از همين‌روست که بهشتيان زبان به حمد و ستايش حق مي‌گشايند و شکرگزار خداوندي مي‌شوند که هرگونه حزني را از آنها برطرف کرده است: {وَقَالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَذْهَبَ عَنَّا الْحَزَنَ إِنَّ رَبَّنَا لَغَفُورٌ شَکُورٌ * الَّذِي أَحَلَّنَا دَارَ الْمُقَامَةِ مِن فَضْلِهِ لَا يَمَسُّنَا فِيهَا نَصَبٌ وَلَا يَمَسُّنَا فِيهَا لُغُوبٌ}(فاطر، آيات 35 و 34). مسئله خلود در بسياري از آيات مربوط به بهشت و جهنم آورده شده و اين سؤال را در ذهن مطرح مي‌کند که با آن که عمر انسان محدود است و ميزان اعمال و فعاليت انسان نيز محدود، پس انسان چگونه در بهشت مخلّد است؟ پاسخ اين است که انسان مؤمن اگر در دنيا هم مخلد بود هميشه با همين خصوصيات زندگي مي‌کرد. سؤال ديگر اينکه آيه تخليد حتي در نعمت، خسته‌کننده نيست؟ در پاسخ بايد گفت، عالم آخرت متنوع است و انسان بهشتي، پوياست نه ايستا زيرا دائماً در معرض تجليات گوناگون قرار دارد، از تجليات مادي به رضوان الهي صعود مي‌کند و در فضاي ربوبيت حق به تماشاي آفرينش مي‌نشيند بنابراين بهشت جايگاهِ ماندگارِ متنوع است. نکته ديگر اينکه انسان بُعدي جاودانه دارد که جز به جاودانگي قانع نمي‌شود چون انسان در ساحت جسم و نفس محدود و در ساحت روح، نامحدود است زيرا روح از عالم خلق نيست بلکه از عالم امر است. {قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي}(اسراء، آيه 85) و عالم امر آغاز و انجام ندارد. فوز عظيم: بهشت "فوز عظيم" است يعني جامع بين نعمت‌هاي مادي و معنوي است و مژده‌اي است به مؤمنان به جهت معامله‌اي که با خدا کرده‌اند و نشان‌دهنده اين است که خداوند، تنها خريدار مال و جان مؤمنان است: {فَاسْتَبْشِرُواْ بِبَيْعِکُمُ الَّذِي بَايَعْتُم بِهِ وَذَلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ}(توبه، آيه 111). مراتب بهشت: اولين مرتبه از مراتب بهشت جنت نعيم است که همان بهشت افعال است. پوينده راه حق در اين بهشت با نعمت‌هايي چنان وسيع روبه‌رو مي‌شود که در تصور نمي‌گنجد: {وَفِيهَا مَا تَشْتَهِيهِ الْأَنفُسُ وَتَلَذُّ الْأَعْيُنُ}(زخرف، آيه 71). توضيح اينکه واژه نعيم هفده بار در قرآن کريم آورده شده که همه درباره نعمت‌هاي عظيم بهشت است، غير از آيه {لَتُسْأَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ}(تکاثر، آيه 8) که همه مفسران بر اين عقيده‌اند که منظور از نعيم در آيه مذکور، نعمت ولايت است. چون مراد از نعيم، مطلق نعمت‌هاست که خداوند به انسان ارزاني فرموده و مسلماً نعمت ولايت اهل بيت(ع) ارزنده‌ترين مصاديق نعمت است چون با راهنمايي آنهاست که نعمت‌ها هرکدام در جاي خود به کار گرفته شده و شکر آن گزارده مي‌شود. معصومين(ع) واسطه فيض خالق به مخلوق هستند بنابراين هر انساني در برابر اين نعمت عظيم مورد سؤال قرار خواهد گرفت. جنت مأوا: جنت مأوا مرتبه ديگري از بهشت است که با تمام نعمت‌ها و برکاتش نخستين وسيله پذيرايي از ميهمانان الهي است: {أَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فَلَهُمْ جَنَّاتُ الْمَأْوَى نُزُلًا بِمَا کَانُوا يَعْمَلُونَ}(سجده، آيه 19) زيرا کلمه نُزُل به معناي نخستين چيزي است که با آن از مهمان پذيرايي مي‌کنند و تقدم کلمه لهم بر جنات المأوي نيز اشاره دارد به اينکه خداوند اين باغ‌هاي بهشت را مخصوص بهشتيان قرار داده و عاريتي نيست و احتمال زوال نعمت‌ها هرگز آرامش فکر آنها را برهم نمي‌زند. جنت عدن: جنات عدن از عالي‌ترين مراتب بهشت است و با توجه به معناي لغوي کلمه عدن، اين مکان، در وسط و متن بهشت قرار دارد. فرشتگان از هر دري براي تهنيت وارد شده و به جهت صبر و استقامتي که رستگاران بهشتي از خود نشان داده‌اند سرانجامِ زيبا و نيکويي را به آنها بشارت مي‌دهند و هريک از نزديکان آنها را که شايسته باشند با آنها وارد بهشت مي‌کنند: {جَنَّاتُ عَدْنٍ يَدْخُلُونَهَا وَمَنْ صَلَحَ مِنْ آبَائِهِمْ وَأَزْوَاجِهِمْ وَذُرِّيَّاتِهِمْ وَالمَلاَئِکَةُ يَدْخُلُونَ عَلَيْهِم مِّن کُلِّ بَابٍ * سَلاَمٌ عَلَيْکُم بِمَا صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ}(رعد، آيات 23 و 24). آيه اشاره دارد به اينکه افراد صالح يک خانواده در بهشت نيز در کنار يکديگرند و از مصاحبت يکديگر لذّت مي‌برند. با توجه به اينکه ذکر عنوان بعضي از افراد خانواده مثل پدر، همسر و فرزند دلالت بر خصوصيتي ندارد و شامل همه افراد خانواده مي‌شود، عدم ذکر نام مادر به جهت آوردن کلمه ازواج است که پدر و مادر هردو را شامل مي‌شود. همچنان که برادران و خواهران و عموها و دايي‌ها و اولاد آنها هم در واقع ذريه‌هاي پدران‌اند که کلمه آبائهم شامل آنها مي‌شود. يکي از امتيازات قرآن کريم بيان پرمحتواترين مطالب در کوتاه‌ترين کلمات است که يکي از آن کلمات سلام است. سلام يکي از نام‌هاي خداوند و تهنيت خداوند بر پيامبران است: {سَلَامٌ عَلَى نُوحٍ فِي الْعَالَمِينَ}(صافات، آيه 79) {سَلَامٌ عَلَى مُوسَى وَهَارُونَ}(صافات، آيه 120). سلام، تبريک الهي بر بهشتيان است، سلام، زمزمه فرشتگان است، سلام، کلام بين‌المللي تمام مسلمانان است، سلام، پيامي است که سلامتي، احترام، دعا و امنيت را به ارمغان مي‌آورد. نکته بسيار جالب آيه که جمله بما صبرتم به آن اشاره دارد اين است که در نظام الهي همه‌چيز حتي به کاربردن کلمات، بر مبناي ايمان و عمل صالح است. چنانچه سلام فرشتگان نيز به جهت صبري است که اهل ايمان در مصيبت و معصيت و طاعت کرده‌اند. جنت فردوس: فردوس بالاترين مراتب بهشت است. اين کلمه دوباره در قرآن کريم آورده شده و وسعت نعمت‌هاي بهشتي را نشان مي‌دهد و چنين به نظر مي‌رسد که مقامي فوق بهشت و جهنم و ثواب و عقاب است زيرا با وجود اينکه تمام مراتب و درجات عالم ملکوت چه نعمت‌هاي مادي و چه نعمت‌هاي معنوي مطلق و غير مشوب به نواقص هستند ولي خداوند متعال براي بعضي از بندگان خاص خود نعمت‌هايي را مخفي نگه داشته که از سعه افهام نفوس و ادراک اذهان خارج است چنانچه در روايت صحيح از رسول خدا(ص) وارد شده است که: " خداوند فرمود: من براي بندگان صالح خود چيزهايي را مهيّا کرده‌ام که هيچ چشمي نديده و هيچ گوشي نشنيده و بر هيچ دلي خطور نکرده است، از اين نعيم بهشتي که من شما را آگاه کرده‌ام سخن نگوييد و دست از کنجکاوي برداريد و اگر مي‌خواهيد اجمالاً در اين ارتباط چيزي بدانيد، اين آيه را قرائت کنيد: {فَلَا تَعْلَمُ نَفْسٌ مَّا أُخْفِيَ لَهُم مِّن قُرَّةِ أَعْيُنٍ}(سجده، آيه 17). (تفسير مجمع‌البيان، الشيخ ابي علي‌الفضل بن حسن‌الطبرسي طبع صيدا، ج4، ص33). اين روايت را بخاري و مسلم هر دو بيان کرده‌اند. در سير مواهب و نعمت‌هاي بهشت به اينجا مي‌رسيم که فردوس بهترين و برترين مراتب بهشت است و با اينکه طبع تحول طلب انسان دائماً تقاضاي دگرگوني و تنوع مي‌کند ساکنان فردوس هرگز تقاضاي نقل مکان و تحول نخواهند کرد: {إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ کَانَتْ لَهُمْ جَنَّاتُ الْفِرْدَوْسِ نُزُلًا * خَالِدِينَ فِيهَا لَا يَبْغُونَ عَنْهَا حِوَلًا} (کهف، آيات 107 و 108). يکي ديگر از مراتب والاي بهشت که آيات مبارکه به تصريح بيان مي‌کند غرفه‌هاي آن است. غرفه در لغت به اتاق فوقاني گويند که بر روي اتاق‌هاي ديگر ساخته شده است و محل عالي و مرتفع از خانه و قصر است و در روايات نيز کنايه از درجه عالي در بهشت است که به افراد خاصي عنايت مي‌شود: {لَکِنِ الَّذِينَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ لَهُمْ غُرَفٌ مِّن فَوْقِهَا غُرَفٌ مَّبْنِيَّةٌ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ وَعْدَ اللَّهِ لَا يُخْلِفُ اللَّهُ الْمِيعَادَ}(زمر، آيه 20). غرفه‌هاي بهشت هم از نظر جايگاه و هم از نظر پايگاه در اعلي مراتب بهشت است زيرا اهل تقوا از نظر جايگاه در عمارات بلندي که به اطراف اشراف دارد، قرار دارند و از نظر پايگاه نيز در مقام والايي قرار دارند. تصوير بهشت در قرآن: گيتي شرکاء به‌دنبال ارائه تصوير بهشت و بهشتيان در قرآن کريم در شماره 119 مجله گلستان قرآن، اکنون با سير در آيات قرآن به تماشاي نعمت‌هاي سرشار از زيبايي و عظمت درون بهشت مي‌نشينيم و به ترتيب به بحث و بررسي درباره بهره‌مندي هريک از آنها مي‌پردازيم. جايگاه بهشتيان در بهشت: بهشتيان در محيطي مملو از صلح و صفا و عشق و محبت بر تخت‌هاي بلندي که کاملاً به اطراف اشراف دارد: {فِيهَا سُرُرٌ مَّرْفُوعَةٌ}(غاشيه، آيه 13) و بر روي آنها فرش‌هاي گران‌بهايي گسترده‌اند: {وَزَرَابِيُّ مَبْثُوثَةٌ}(غاشيه، آيه 16) و بالش‌هايي به‌ترتيب و منظم بر آنها چيده شده است: {وَنَمَارِقُ مَصْفُوفَةٌ}(غاشيه، آيه 15) روبه‌روي يکديگر تکيه زده‌اند: {مُتَّکِئِينَ عَلَيْهَا مُتَقَابِلِينَ}(واقعه، آيه 16) و به تماشاي نعمت‌هاي عظيم الهي مشغول‌اند: {عَلَى الْأَرَائِکِ يَنظُرُونَ}(مطففين، آيه 23) سرير تختي است که سرور و شادي در استفاده از آن مورد نظر است و بلند بودن اين تخت هم اشاره به جايگاه بلند بهشتيان دارد يعني وقتي بر روي آن تکيه مي‌زنند مجموع زيبايي‌هاي اطراف، زيرنظر آنهاست و نيز اشاره‌اي است به پايگاه رفيع و مقام و مرتبه والاي آنان و روبه‌رو نشستن آنان نيز کنايه از نهايت انس و حسن معاشرت و صفاي باطن ايشان دارد. خدمتگزاران بهشتي: نوجواناني همچون مرواريدهايي در صدف گرداگرد بهشتيان گردش مي‌کنند و هرلحظه آماده خدمتگزاري هستند: {وَيَطُوفُ عَلَيْهِمْ غِلْمَانٌ لَّهُمْ کَأَنَّهُمْ لُؤْلُؤٌ مَّکْنُونٌ}(طور، آيه 24). غلمان نيز مانند حور از مخلوقات بهشتي است که خداوند براي خدمتگزاري به بهشتيان خلق کرده است و از شدت زيبايي و صفا مانند مرواريدي است که در صدف جاي دارد زيرا تا زمانيکه مراوريد در صدف است و هنوز در معرض آلودگي هوا و دست‌ها قرار نگرفته، کاملاً شفاف و درخشنده است. طراوت و نشاط و زيبايي اين نوجوانان چنان چشمگير است که در مجالسي که ايشان خدمت مي‌کنند گويي مرواريد نثار کرده‌اند: {وَيَطُوفُ عَلَيْهِمْ وِلْدَانٌ مُّخَلَّدُونَ إِذَا رَأَيْتَهُمْ حَسِبْتَهُمْ لُؤْلُؤًا مَّنثُورًا}(دهر، آيه 19). ظروف بهشتي: در گرداگرد بهشتيان ظرف‌ها و قدح‌هاي بلوريني از نقره مي‌گردانند {وَيُطَافُ عَلَيْهِم بِآنِيَةٍ مِّن فِضَّةٍ وَأَکْوَابٍ کَانَتْ قَوَارِيرَا}(دهر، آيه 15). نکته جالب اينکه ظروف بلورين بهشتي از نقره ساخته شده است يعني هم شفافيت و صفاي بلور را دارد و هم درخشندگي و زيبايي نقره را. آيه مبارکه سوره زخرف نيز اشاره به کاسه‌ها و کوزه‌هاي زرين و طلايي دارد: {يُطَافُ عَلَيْهِم بِصِحَافٍ مِّن ذَهَبٍ وَأَکْوَابٍ وَفِيهَا مَا تَشْتَهِيهِ الْأَنفُسُ وَتَلَذُّ الْأَعْيُنُ وَأَنتُمْ فِيهَا خَالِدُونَ}(زخرف، آيه 71) و در ادامه آيه، خداي سبحان تمام نعمت‌هاي بهشتي را در عبارتي کوتاه جمع مي‌کند به‌گونه‌اي که اگر تمام خلايق بخواهند انواع نعمت‌هاي بهشتي را توصيف کنند نمي‌توانند وصفي پيدا کنند که اين عبارت شامل آن نباشد چون مي‌فرمايد آنچه دل مي‌خواهد و چشم از آن لذت مي‌برد در بهشت وجود دارد و چون ارزش واقعي نعمت به هميشگي بودن آن است در فراز آخر آيه مي‌فرمايد: «شما جاودانه در آنجا خواهيد ماند». لباس‌ها و زيورهاي بهشتي: بهشتيان با دستبندهايي از طلا و مرواريد زينت مي‌شوند و به آنها لباس‌هايي از حرير سبز مي‌پوشانند {جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهِمُ الْأَنْهَارُ يُحَلَّوْنَ فِيهَا مِنْ أَسَاوِرَ مِن ذَهَبٍ وَيَلْبَسُونَ ثِيَابًا خُضْرًا مِّن سُندُسٍ وَإِسْتَبْرَقٍ}(کهف، آيه 31). هر آيه‌اي از آيات قرآن کريم که در آن سخن از زينت‌آلات و لباس بهشتيان آمده اشاره دارد به اينکه زينت‌هاي بهشتيان از طلا و نقره و مرواريد و لباس‌هاي آنان از حرير نازک و ضخيم و به رنگ سبز است. انتخاب رنگ سبز بدان جهت است که رنگ سبز مانند برگ درختان بسيار نشاط‌آور و آرام‌بخش است: {عَالِيَهُمْ ثِيَابُ سُندُسٍ خُضْرٌ وَإِسْتَبْرَقٌ وَحُلُّوا أَسَاوِرَ مِن فِضَّةٍ}(دهر، آيه 21). توضيح اينکه: پوشيدن لباس در بهشت به جهت زيبايي و تنوع است نه سرما و گرما. مشروبات بهشتي: گرداگرد بهشتيان قدح‌هايي از شراب طهور را مي‌گردانند، شرابي که سفيد و درخشنده و لذّت‌بخش است و موجب فساد و تباهي عقل نمي‌شود: {يُطَافُ عَلَيْهِم بِکَأْسٍ مِن مَّعِينٍ * بَيْضَاء لَذَّةٍ لِّلشَّارِبِينَ * لَا فِيهَا غَوْلٌ وَلَا هُمْ عَنْهَا يُنزَفُونَ}(صافات، آيات 45و 46و 47): {فِيهَا أَنْهَارٌ مِّن مَّاء غَيْرِ آسِنٍ وَأَنْهَارٌ مِن لَّبَنٍ لَّمْ يَتَغَيَّرْ طَعْمُهُ وَأَنْهَارٌ مِّنْ خَمْرٍ لَّذَّةٍ لِّلشَّارِبِينَ وَأَنْهَارٌ مِّنْ عَسَلٍ مُّصَفًّى}(محمد، آيه 15). نهرهايي از آب گواراست که هيچ‌وقت بدبو نخواهد شد و نهرهايي از شير است که هيچ‌وقت طعم آنها تغيير نخواهد کرد زيرا بهشت جاي فساد و تباهي نيست و نهرهايي است از عسل خالص و پاکيزه و همچنين نهرهايي از شراب طهور که بسيار لذت‌بخش است و ناگفته پيداست که شراب بهشتي هيچ‌گونه ارتباطي با شراب آلوده دنيا ندارد. شراب بهشتي شرابي نيست که به‌صورت تدريجي و مخفيانه در وجود انسان نفوذ و سلسله اعصاب را مختلف کند و عقل و هوش را از بين ببرد بلکه شرابي است پاک و پاک‌کننده و خالي از رنگ‌هاي شيطاني، سفيد و شفّاف که براي نوشندگانش بسيار لذت‌بخش است. در آيه مبارکه سوره طور منازعه اهل بهشت در نوشيدن شراب مطرح مي‌شود: {يَتَنَازَعُونَ فِيهَا کَأْسًا لَّا لَغْوٌ فِيهَا وَلَا تَأْثِيمٌ}(طور، آيه 23). «جام‌هاي لبريز از شراب از يکديگر مي‌گيرند، شرابي که نه مستي و آلودگي در آن است و نه گناه». يتنازعون مي‌تواند اشاره به اين باشد که بهشتيان به‌عنوان شوخي و مزاح و افزايش سرور و انبساط، جام‌هاي پر از شراب را از دست يکديگر مي‌کشند و مي‌نوشند. نکته جالب ديگري که در سوره مبارکه دهر آمده، ذکر سه نوع شراب است: شراب کافوري، شراب زنجبيلي و شراب طهور: {إِنَّ الْأَبْرَارَ يَشْرَبُونَ مِن کَأْسٍ کَانَ مِزَاجُهَا کَافُورًا}(دهر، آيه5). آيه مذکور تأکيد يا قرينه‌اي بر اينکه ابرار، شراب کافوري را در بهشت مي‌نوشند ندارد بلکه مي‌فرمايد: نيکوکاران شرابي آرام‌بخش مي‌نوشند که نشان‌دهنده اين است که ابرار در همين دنيا نيز از چنين شرابي مي‌نوشند و از اين مطلب کاملاً مشهود است که نيکوکاران دل به خدا بسته از آرامش خاصي برخوردارند. نوع ديگري از شراب که به بهشتيان مي‌نوشانند شراب زنجبيلي است: {وَيُسْقَوْنَ فِيهَا کَأْسًا کَانَ مِزَاجُهَا زَنجَبِيلًا}(دهر، آيه 17). شراب زنجبيلي شراب تندي است که عشق‌آفرين است و حرکت به‌سوي محبوب را سرعت مي‌بخشد. آيات اشاره دارند به اينکه شراب کافوري را خود مي‌نوشند ولي شراب زنجبيلي را به آنها مي‌نوشانند. شراب سومي که ساقي آن خود خداوند است شراب طهوري است: {وَسَقَاهُمْ رَبُّهُمْ شَرَابًا طَهُورًا}(دهر، آيه 21). طهور به معناي چيزي است که هم پاک است و هم پاک‌کننده، بنابراين شراب طهور جسم و روح را پاک نموده و چنان نورانيت و نشاطي مي‌بخشد که قابل توصيف نيست. اين شراب پرده‌هاي غفلت را مي‌درد و حجاب‌ها را از بين مي‌برد و انسان را شايسته حضور دائم در جوار قرب الهي مي‌کند. شراب طهور با دست ساقي الست داده مي‌شود و انسان را از ماسوي‌اللّه خالي کرده، غرق در جمال و جلال الهي مي‌کند. گويي همان‌گونه که دنيا مزرعه آخرت و زمينه‌ساز نعمت‌هاي اخروي است نوشيدن و نوشاندن اين سه نوع شراب هم از دار دنيا آغاز شده و حالات مختلف سالک را در سير و سلوک نشان مي‌دهد و ظهور تامّ آن در دار آخرت است زيرا يک گروه از سالکان وقتي تحت‌تأثير جاذبه‌هاي الهي قرار مي‌گيرند چنان تند حرکت مي‌کنند که حتي نيم‌نگاهي هم به پشت‌سر خود نمي‌اندازند. اين رهروان را بايد با شراب کافوري آرام کرد. گروه دوم در سير به سوي حق، حرکتي آهسته دارند گويي نمي‌دانند که راهي طولاني در پيش دارند به همين جهت به کام آنها شرابي زنجبيلي مي‌ريزند که تند و عشق‌انگيز است و حرکت را تسريع مي‌کند و در کام هر دو گروه بعد از سلوک راه حق شراب طهور مي‌ريزند که تعلقات را مي‌سوزاند و سالک را به مرحله‌اي از قرب مي‌برد که جايي براي غيرحق باقي نمي‌ماند. در آيه‌اي ديگر سخن از مي‌صافي سربسته‌اي از چشمه تسنيم است که مقربان درگاه الهي از آن مي‌نوشند. اين شراب، شرابي است ناب و بي‌غش که در ظرف‌هاي سربسته و مهر شده قرار دارد و مهر آن از مُشک است و مشتاقان چنين شرابي در ربودن آن به رقابت مي‌پردازند: {يُسْقَوْنَ مِن رَّحِيقٍ مَّخْتُومٍ * خِتَامُهُ مِسْکٌ وَفِي ذَلِکَ فَلْيَتَنَافَسِ الْمُتَنَافِسُونَ * وَمِزَاجُهُ مِن تَسْنِيمٍ * عَيْنًا يَشْرَبُ بِهَا الْمُقَرَّبُونَ} (مطففين، آيات 25 و 26، 27 و 28) تنافس به معناي تمنّي و تلاش و رقابت دو انسان براي در اختيارگرفتن يک شي‌ء نفيس است و در آيه فوق به معناي مسابقه است و بشر را ترغيب مي‌کند تا به سوي آن نعمتي که با عبارت رحيق مختوم توصيفش کرده است بشتابد. شراب‌هاي بهشتي از سرچشمه‌هاي گوناگون به‌صورت‌هاي مختلف جريان دارند. بعضي نهرهايي جاري هستند، بعضي از زمين فوران مي‌کنند، بعضي مانند آبشار از بالا فرو مي‌ريزند که اين همان شراب تسنيم است که هيچ‌يک از نوشيدني‌هاي بهشتي به پاي آن نمي‌رسد. خوردني‌هاي بهشتي: سفره عظيم خوردني‌هاي الهي در بهشت بيش از گوشت تأکيد بر ميوه دارد که اشاره‌اي است به برتري ميوه بر گوشت و هشداري است براي انتخاب غذا در دار دنيا: {وَأَمْدَدْنَاهُم بِفَاکِهَةٍ وَلَحْمٍ مِّمَّا يَشْتَهُونَ}(طور، آيه 22). کلمه امددنا افزايشي مداوم را نشان مي‌دهد و اين معنا را مي‌رساند که ميوه‌ها و غذاهاي بهشتي آنچنان نيست که با خوردن، کمبودي در آنها حاصل شود يا در فصل خاصّي وجود داشته باشد بلکه هميشگي و مستمر است: {لَکُمْ فِيهَا فَاکِهَةٌ کَثِيرَةٌ مِنْهَا تَأْکُلُونَ}(زخرف، آيه 73). کلمه منها اشاره دارد به اينکه وفور نعمت به‌گونه‌اي است که بهشتيان هرچه از خوردني‌هاي بهشت مصرف کنند جزئي از آنها را مي‌توانند تناول کنند. در آيه کوتاه ديگري در سوره رحمن سخن از شاخه‌هاي درختان دو بهشت است و اينکه بر هر شاخه‌اي از هر درخت، نوعي از ميوه وجود دارد و اين شاخه‌ها هيچ‌وقت پير و فرسوده نشده و از طراوت و زيبايي آنها کاسته نمي‌شود: {ذَوَاتَا أَفْنَانٍ}(رحمان، آيه 48). کوتاه و مبهم‌بودن آيه به شنونده تفهيم مي‌کند که هرگونه توصيفي از اين نعمت‌ها محدودکردن آنهاست. در آيه ديگري سخن از درختي سبز و خوش‌رنگ و خوش‌بو مي‌رود که ميوه‌اي شيرين و خوش‌طعم شبيه موز دارد. اين درخت به‌گونه‌اي است که ساقه و شاخه‌هايش از ميوه پوشيده شده است: {وَطَلْحٍ مَّنضُودٍ}(واقعه، آيه 29). در قسمت ديگري از اين کتاب عظيم از باغ‌هاي انبوه و انواع انگورها نام مي‌برد: {حَدَائِقَ وَأَعْنَابًا}(نبأ، آيه 32). ذکر اين ميوه به جهت فوائد بسياري است که در آن وجود دارد. در مجموع، آيات بر اين نکته تأکيد دارند که ميوه‌هاي بهشتي کاملاً در دسترس بهشتيان قرار دارد و چيدن آنها نياز به هيچ رنج و زحمتي ندارد: {قُطُوفُهَا دَانِيَةٌ}(حاقّه، آيه 23). ديگر اينکه اين ميوه‌ها محدود به فصل خاصي نبوده و در استفاده از آنها هيچ مانعي وجود ندارد: {وَفَاکِهَةٍ کَثِيرَةٍ * لَّا مَقْطُوعَةٍ وَلَا مَمْنُوعَةٍ}(واقعه، آيات 32و 33). قرآن کريم در ارتباط با غذاهاي بهشتي تنها در سوره مبارکه طور که قبلاً ذکر شد اشاره به گوشت نموده و در آيه ديگري نيز گوشت پرندگان را مطرح مي‌کند که رستگاران بهشتي از هر نوع گوشت پرنده که اشتها دارند برايشان آماده است: {وَلَحْمِ طَيْرٍ مِّمَّا يَشْتَهُونَ}(واقعه، آيه 21). همسران بهشتي: يکي ديگر از نعمت‌هاي عظيم بهشت، وجود همسراني پاک و پاکيزه است: {قُلْ أَؤُنَبِّئُکُم بِخَيْرٍ مِّن ذَلِکُمْ لِلَّذِينَ اتَّقَوْا عِندَ رَبِّهِمْ جَنَّاتٌ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَأَزْوَاجٌ مُّطَهَّرَةٌ وَرِضْوَانٌ مِّنَ اللّهِ وَاللّهُ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ}(آل عمران، آيه 15). در واقع قرآن کريم در اين آيه مبارکه به افراد با ايمان اعلام مي‌کند که اگر از لذّات نامشروع و هوس‌هاي سرکش و آميخته با گناه اجتناب کنند مفهوم آن، محروميت از لذّات نخواهد بود زيرا علاوه‌بر اينکه مي‌توانند از لذات مشروع در دار دنيا بهره ببرند از لذات جهان ديگر نيز که در سطح بسيار عالي قرار دارد نيز بهره‌مند خواهند شد و همسراني پاک و پاکيزه در انتظار آنهاست. آيات در توصيف اين زنان از جمال ظاهري و معنوي آنها بحث و گفت‌وگو مي‌کند از جمله اينکه زيبارويان بهشتي خلقي نيکو و صورتي بسيار زيبا دارند: {فِيهِنَّ خَيْرَاتٌ حِسَانٌ}(رحمان، آيه 70) که اشاره‌اي است به کمال زيبايي و جمع بين حسن سيرت و حسن صورت در آنان؛ زيرا اين زنان چشماني درشت و سياه و شفّاف دارند و در زيبايي و لطافت همچون مرواريد در صدف‌اند: {وَحُورٌ عِينٌ * کَأَمْثَالِ اللُّؤْلُؤِ الْمَکْنُونِ}(واقعه، آيات 22 و 23) که اين خود علاوه بر لطافت و زيبايي نشان‌دهنده دست‌نخوردگي آنان است زيرا مرواريد تا زماني که در صدف است تلألؤ و درخشندگي خاصي دارد. آيه ديگري عفّت و حياي اين حوريان را مطرح مي‌کند که دست هيچ جنّ و انسي به آنان نرسيده و به‌دنبال اين جمال معنوي جمال ظاهري آنان را اين‌گونه توصيف مي‌کند که آنان در صفاي رنگ و درخشندگي مانند ياقوت و مرجان‌اند که اشاره‌اي است به زيبايي فوق‌العاده آنان: {لَمْ يَطْمِثْهُنَّ إِنسٌ قَبْلَهُمْ وَلَا جَانٌّ}}(رحمان، آيه 56)، {کَأَنَّهُنَّ الْيَاقُوتُ وَالْمَرْجَانُ}(رحمان، آيه 58). اين زيبارويان به همسرانشان عشق مي‌ورزند و خوش‌زبان و فصيح هستند و با همسران خود هم سنّ و سال‌اند {عُرُبًا أَتْرَابًا} (واقعه، آيه 37). آيه به محبّت و عشق بين آنها با همسرانشان و همچنين تفاهمي که با هم دارند اشاره دارد. آيه ديگري مطرح مي‌کند که اين سياه‌ چشمان زيبارو نگاه خود را از ديگران بريده و با ناز و کرشمه‌اي خاصّ فقط چشم به همسران خود دوخته‌اند: {وَعِنْدَهُمْ قَاصِرَاتُ الطَّرْفِ عِينٌ}(صافات، آيه 48). درمجموع اينکه اين آيات، تصويري از زنان در بهشت ارائه مي‌دهد که قابل‌تصوّر نيست. و حقيقت مطلب اينکه توصيف نعمت‌هاي گران‌قدر و بي‌نظير بهشتي با هيچ زبان و قلمي ممکن نيست و هيچ‌کس نمي‌داند که به پاداش نيکو کاري‌هايش چه نعمت‌ها و لذت‌هاي بي‌نهايتي در انتظار او خواهد بود.

منابع
منبع: www.maarefquran.org